الان بیدارشدم داشتم خواب میدیدم توهمین وضعیت الانم که شوهروبچه دارم شدیدا عاشق یه نفری شده بودم که اونم زن داشت ولی زنش ولش کرده رفته آلمان ویه دخترکوچلوی ۴ساله ( ایناخوابه نمیدونم درواقعیتم همینه یانه)
خیلی عاشقش بودم هرچی اونبهمتوجه نمیکرد من دل نمیکندم ازش ومیخواستم توجهشو جلب کنم آخرش که داشت یه صحنه رمانتیک بینمون پیش میومد یهو دربازشد وشوهرم وبرادرشوهرامو وکلی مردم وپلیس ریختن تو.