نمیدونم حسودیه حساس بودنه چیه خودمم نمیدونم لطفاً درک کنید
ما نامزدیم بعد نامزدم خواهر زیاد داره خواهر زاده ام زیاد امایکی خواهرش دختر کلاس دوم داره نامزدم امشب دست دختره گرفت بردش تو اتاق بغلش کرد بوسش کرد بعد من رفتم تو اتاق نامزدم خوابیده بود دختره هم رو داییش تو بغلش خابیده بود نامزدم گفت من تو رو بیشتر زندایی دوستدارم من اومدم بیرون بعد اونا تو اتاق بودن هر چی صداشون میزدم نمی اومدن
خیلی اعصابم خورد شد فکرم درگیر شد اصلا نمی تونم اعتماد کنم ب نامزدم چون قبلا گذشته خوبی نداشته احساس می کنم ب همه چی چشم داره
😭دارم روانی میشم اینقدر گریه کردم بخدا از دست خودم
خب آدم جلو نامزدش باید اینجوری ی دختر بچه رو بغل کنه وقتی دراز کشیده
دختره هم چندبار میخاستم حرف زیر زبونش بکشم خیلی سفته زبونش نمیشه