حالا من دیشب تنها بودم قبلش حیوونامو برده بودیم راه برن انرژی تخلیه کنن بعد پیاده روی مستقیم بردمشون حموم و نوبتی شستمشون و خشکشون میکردم بعدش غذاشونو دادم به نوبت اخه لوسن خودشون غذا نمیخورن باید مث بچه بنشونم رو پام تیکه های کوچیک کنم بزارم تو دهن خانما اول که یکساعت باید ناز بکشم تا راضب بشن بیان جلو بعد یکساعت قربون صدقه و غذا رو بمال به بینیشون که مزه شو بچشن و افتخار بدن دهنشونو باز کنن ..اون یکی که باید پشت سرش با ظرف راه برم که خانم افتخار بده هرجا خواست واسته غذاشو از دستم بگیره با کلی قربون صدقه یعنی از یکسری از بچه ی ادم لوس تر و نازنازی تر و بدخور ترن این دوتا انگار نه انگار سگن ..بخدا وقتی که واسه نازکشیدن اینا میزارم مطمئنا در آینده واسه بچه ی خودم حوصله نمیکنم ...همه ی این حرفارو گفتم که برسیم به موضوع اصلی که بعد همه ی این خستگیا تا خواستم برم حمام خودم حمون کنم اومدم برق اشپزخونه رو خاموش کنم یهو دیدم از کنار گاز و پشت کابینتی که سینکه و زیر ماشین ظرفشوییمم که اینا ردیف کنار همن بنوعی چندتا
سوسک سیاه بزرگگگگگگگ دارن رژه میرن انگار داشتن قایم موشک بازی میکردن باهم تو خلوت اشپزخونه .. دوتاشون وحشتناک بزرگ بودن شاخکاشون هر کدوم ۱۰سانت بود هی من میرفتم یه گوشه کنار کابینتا بدون حرکت وامیستاادم که از زیر ماشین بیاد بیرون اخه شاخکاش بیرون بود میدیدمشون انقدررر زرنگ بودن بمحض اینکه میومدن بیرون منو میدیدن باز فراار میکردن و من مث احمقا با مگس کش نیم متر اونورتر میزدم و همزمان با ضربه هام جیغ عصبی میکشیدم و گریه میکردم ...انگار لونشون تو کابینت زیر سینک یا پشتشه ..یا شایدم تو فر گاز رفتن تخم کردن ممکنه؟؟؟وای خدااا نه ....انقدرررر دیشب گریه کردم چشام باز نمیشه انقدررر لعنت فرستادم به این وضعیتم که گرفتارش شدم اخه سوسککک واسه چی دیگه .من معضلم مورچه بود ولی سوسک؟؟؟دیگه نتونستم برم حموم . از دیشب همینجور روبه روی اشپزخونه نشستم که حواسم باشه سوسکا نیان تو پذیرایی ..دومین شبیه که نتونستم بخوابم
بخدا خستم دیگه ..اینهمه دیروز من اشپزخونه و کابینتارو با وایتکس شستم با الکل ضدعفونی کردم باز سوسک اومد یکیش رو کابینت بین گاز و سینک بود ...حتی
نمیتونم دیگه غذا بخورم هیچی دلم برنمیداره دیگه فکر میکنم همه چیز سوسکیه .
منتظرم شوهرم بیاد سم کامن بزنه اشپزخونه رو ...دیروز که خانما گفتن رفتم خریدم ولی تنهایی میترسیدم سم پاشی کنم جایی هم نداشتم که نصف شب برم که بوی سم اذیتمون نکنه ....حتی در اپارتمانو باز گزاشتم که اگه سوسک بیاد،تو پذیرایی فرار کنم برم بیرون ...خیلی بده ...خیلییییی ،خدا سر دشمنم هم سوسک نیاره