2777
2789

(*)یکم طولانی شد🙏🏻(*)

بچه ام ۸،۹ماه بود

رفتم خونه مادر شوهرم (داخلی یه ساختمان زندگی میکردیم)

دختر جاریمم پیشش بود معمولا بیشتروقتا پیششون بود 

داشت نماز میخوندبچه رو بغل کردم که بیارم گفت بزار بمونه

خلاصه بچه ام موند

تو اون دوره خیلی دوسداشت پشتی ومبلا رو بگیره و راه بره 

(ب کمک مبل وپشتی که راه می‌رفت عشق میکرد می‌رفت و برمیگشت نگام میکرد تمااااام لثه می‌خندید🤤)

من هنوز نرسیده بودم ب واحد خودمو صدای ضربه ب صورت، بدن یا دست وشنیدم 

سری برگشتم دیدم پسرم همچین گریه می‌کنه اشک چشاشو آب دهنش کللللل صورتشو خیس کرده💔🥺

گفتم صدای چی بود ؟

پسرم که منو دید دستاشو باز کرد سمتم دیدم رو دستش سرررخ شد 

گفتم زدی رو دست بچه؟؟؟!!

گف آره موهای دختر عموشو کشید 

خیلی دلم شکست💔

گفتم پشتی رو گرفته بود راه می‌رفت وقتی بخواد بی افته دستشو میندازه جایی رو بگیره قصدش موکشیدن نبود حس خطر کرده 

دختر جاریمو بغل کرده بود گفت مو بکشه یادش می مونه زدم تا دیگه نکشه.

درواقعه مشابه این اتفاق برامون می افتاد تا زمانی که باهم زندگی میکردیم 

تا یه مدت که ازشون جدا شده بودیم اعتماد بنفس نداشت 

((((میدونید چرا اینطور رفتار میکردن!؟

بچه ام بعد ۸تانوه دختر ب دنیا اومده بود 

درحالی که پسر یا دختر داشتن کسی ب من ربطی نداشت پسرم داشت قربانی یه سری افکار پوسیده میشد

یادم تا ۸ ماهگی جاریم بش گفته بودن بچه ات پسر ما اون دوره عقد بودیم 

گفت ببین دختراشون همممممه دختر دارن این منم که براشون اولین پسرو میارم 

سونوگرافی نهایی گفت که بچه اش دختر افسردگی گرفته بود همش گریه میکرد

زندگی با  آدمایی که شبیه خودت نباشن خییییلی سخت ۱ سالش ۱۰سال برات میگذره 

هیچ وقت مغرور ب این نبودم که بعد ۸تا نوه دختر پسر ب دنیا آوردم 

اون زمان سنم خیلی کم بود یه سری سیاست های کثیف برام قابل هضم نبود 

اونها پی دختر و پسرواینحور اراجیف فکر میکردم من به ادامه تحصیلم و...

خداروشکر که حالا همه چیز بهتر دوربودن از آدمایی که شخصیتشون بت نمیخوره نهایت آرامش💛

متن طولانی بود،نخوندم🌸 اما چنین اجازه ای تا امروز ندادیم که کسی به کودکمون بقول سوالتون،ظلم کنه🌸 حتی کوچکترین بی احترامی


چه محیط های اشنا و خصوصی چه غریبه و عمومی

بر هر چه همی‌ لرزی ، می‌دان که همان ارزی 🌱

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مادرشوهرت روانیع

اینطور خانواده ها که حسرت پسر داشتن دارن باید پسرتو میذاشت رو سرش نه اینکه بزنه رو دستش. 

خداروشکر از دستشون فرار کردی

😅😅😅زندگیم الان بین 2 بیت شعر گیر کرده سعدی میگه:  برخیز و مخور غم جهان گذران ، تا پا میشم  حافظ میگه: بنشین و دمی به شادمانی گذران  فعلا نیم خیز موندم تا تکلیفم تو بیت بعدی روشن بشه😅😅😅

من خیلی اهل تلافی ام الان کلی کینه از مادرشوهر و خاهر شوهرم نگه داشتم که سر موقع تلافی کنم 

جلو دخترم به پسرش غذا میداد دخترم همش نگا میکرد منم گذاشتم تو دلم چند وقت پیش غذا بردم تو حیاط جلو پسرش دادم دخترم انقد نگاه کرد تا مرد 

تیا : چشمان دام : مادرم ❤ یه صلوات وقت زیادی از شما نمیگیره 🙂 صلوات هدیه به شهدا

اگه من بودم چنان میکوبیدم پشت کمر بچه خواهرشوهرم که فلج بشه

بچه چه گناهی داره من حتی ب دختر جاریم شیر میدادم موقعی که جاریم نبود 

من کلا بچه دوسدارم چ‌دختر باشه چ‌پسر هیییچ فرقی برام نمیکنه

اگه میزدم که خودمم میشدم شبیه ب مادرشوهرم!

من ۳۵سالمه و مجردم ولی اگه روزی ب امید خدا بچه دار بشم بچه مو پیشه هیچ کس تنها نمیزارم 

نمیدونم درسته یا غلط ولی نمیزارمش پیشه کسی 



ما تو همسایگی یکی رو داشتیم ک نزدیک ۱۸ ۲۰سال بود ازدواج کرده بود و بچه دار نمیشد بچه خواهرشوهرش ک دختر یکساله بود رو آورد پیشش اون طفل معصوم دیگه عاقل نشد   نمیدونم باهاش چیکار کرد ولی تا پارسال ک دختره ۲۱سالشه الان زن داییه دیوانه شده اعتراف کرده ک وقتی بچه یکساله بوده از موهاش قیچی کرده و با مرده دفن کرده طلسم دیوانگی براش گرفته الان خودشم بیمارستان اعصاب و روان بستریه شوهرش ولش کرده بخاطر ذات خرابش 

من اومدم اینجا ک شاد بشم و بخندم 🙃                                    بحث کردن با بعضیا مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه س        جوابت نمیدم فک نکن زبون ندارم یا بلد نیستم آدم حسابت نکردم😅😅😅

من ۳۵سالمه و مجردم ولی اگه روزی ب امید خدا بچه دار بشم بچه مو پیشه هیچ کس تنها نمیزارم نمیدونم درسته ...

بعد ۲۰سال اومده گفته هرچند ک تو این ۲۰سال هم ی چیزایی ازش سرمیزد همین خواهرش میگفت تحت فشاره دلش بچه میخواد و دلسوزی میکرد براش نذر میکرد چون خواهرشوهره تک دختر بود و از زن برادرش کوچیکتر بود 

من اومدم اینجا ک شاد بشم و بخندم 🙃                                    بحث کردن با بعضیا مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه س        جوابت نمیدم فک نکن زبون ندارم یا بلد نیستم آدم حسابت نکردم😅😅😅

نباید قبول میکردی بچه رو بذاری بمونهحالا گذشته ها گذشته سعی کن بهش فکر نکنی

بچه ی که الان حرفش دیگه پشت لبش سبز شده 😅

ولی خب اون گریه کردنش وفکر نکنم فراموش کنم بخصوص با تبعیضاتی که هنوز ادامه داره 

اگر دوست داشتی تاپیک«شوهرسر راهیم رو مطالعه کن»


شما اشتباه کردی بچه بی پناه که زبون نداره و هیچ دفاعی از خودش نداره رو با کسی غیر از پدر و مادرش تنه ...

بچه ام تا دوسالگی بقدری خودم وابسته بود 

داخل یه واحد بستگان رو‌نمیشناخت مادرشوهرم شاکی که بچه رو نمیزارم پیش ما تامارو بشناسه 

شناختش در حدی نبود که حس امنیت کنه و پیششون بمونه نوزادیش کولیک بود بخاطر همین موضوع برشدت وابسته خودم بود هیچ‌کس حاضر نمیشد نگهداریش کنه 


مادرشوهرت روانیعاینطور خانواده ها که حسرت پسر داشتن دارن باید پسرتو میذاشت رو سرش نه اینکه بزنه رو د ...

در روانی بودنش که شکی نیست 

نه اونها فکر میکردن که شاید من مغرور شم 

همسرم کادو زایمان برام یه دست بند خرید مادرشوهرم قهر و دعوا که چرا هزینه کردی😁

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز