ما مهمونی دعوت بودیم دورهمی زنونه
بعد من پاشدم برقصم این جاریم یکی دیگه از جاریام هی پچ پچ میکردن بلند میخندیدن
اصلا نفهمیدم چرا چندتا حرکت دیگه زد میخاست عصاب منو خراب کنه من اونجا نمیدونم چرا مث خنگا ساکت مونده بودم بعد برگشتنی من ماشین برده بودم گفتم دوست داری بیا برسونمت خونمون نزدیکه
گفت نه من با تو نمیام میخام با اونیکی جاری برم
اومدم خونه حالم خیلی گرفته بود حتی گریه ام کردم
حالا امروز دیدمش محل ندادم بهش
الان عذاب وجدان دارم میگم کاش اوکی میشدم باهاش اصلا نمیدونم چمه