عزیزم خیلی ناراحت شدم میدونم شرایط سختیه منم داداشم همینجور بود کاراشو کردیم بردنش کمپ اجباری دو ماه نگهش داشتن بعد از اینکه از کمپ اومد خوش گفت سریع زفته مواد گرفته وکشیده ولی چند روز بعدش به دوستاش گفته میخوام برم خونمون چون خونه نمیومد و خونه تیمی داشت خداروشکر زد به سرش و اومد خونه مرتب کلاسای ان ای میره و یک ساله که کاملا پاکه داداشت فقط خودش باید بخواد وگرنه فایده نداره
چن سالشه ی پسری بود تو آشناهامون چقدر خوش قیافه با استعداد بود معتاد شد خانوادش 10 بار بستریش کردن ساپورت مالی عاطفیش میکردن این بازم ترک نمیکرد آخر سر ولش کردن شناسنامه شو دادن دستش گفتن هر کاری که میخای بکن زندگی خودته دیگه ربطی به ما نداره پسره ی سال تمام اواره ی ی شهر دیگه شد وقتی برگشت خونه پوست استخون شده بود گف میخام ترک کنم اینبار خوابوندش تو کمپ سه ماه بعد که اومد داداشش بلافاصله فرستادش عراق که ایران نمونه بره اربیل عراق الان حالش خیلی خوبه جمع جور کرده خودشو