دو هفته دیگه به زایمان من مونده
پریشب ی دعوا داشتیم سر قسط خونه بعد دست روی من بلند کرد کلی گریه منو درآورد
اون شب انقدر حالم ازش بهم خورد گفتم نمیخوام کنارم من رو تخت بخوابی از خدا خواسته رفت تو سالن خوابید الان دو شب اخم هم میکنه اون زده بهم تازه اخم هم میکنه نمیگه نزدیک زایمانم هواشو داشته باشم بدتر لج بازی داره باهام میکنه اونشب وقتی منو زد من خبلی گریه کردم حالا امروز ک اومد خونه پاشو با پارچه بسته بود منم نگفتم پات چطور شده چته چون اون ک موقعیت منو نمیفهمید اون شب حالا من دلم براش بسوزه فقط دلم میخواد این روزا تموم بشه چون خیلی منو تو این دوران اذیت کرد تا تونست هم براش جبران میکنم هم به روش میارم تو سرش میکوبم بعداً حتی نمیاد باهام حرف بزنه نوازش کنه