بچه نخواستن

منم راستش بچه هیچ خوشم نمیاد ولی دلم نمیخادم وقتی بمیرم کلا انگار وجود خارجی نداشتم یا اینهمه دونفره بدوییم و تهش هیچی به هیچی درسته خود ادمم عشقو حالشو بکنه ولی بجا بعد یمدت دیگه…

درکل زندگی خودته ولی من بودم با اینکه واقعا بچه دوست ندارم اما اقدام میکردم 

بچه داری واقعا سخته خیلی سخت 

همه چیت بهم میریزه

ریخت و هیکل 

اعصاب و روان

دیوانه میشی رسما

دوست عزیز ناراحت نشید ولی شما احتمالا بچه دار نشدید و حالا اینطور صحبت میکنید وگرنه هرشخصی تا سن شما حداقل به فکر یک بچه هست

اگه واقعا واقعا میدونی بعدا پشیمون نمیشی نیار 

تو پیری مثلا بچه داشته باشی تنها نمیشی؟ بچه نهایتا تا ۲۰ سالگی بچه تو باشه

بعد که میفته تو کار و درس و دانشگاه و معاشرت و تلاش برای کارای خودش

حالا یا مهاجرت میکنه یا ازدواج مبکنه یا مستقل میشه و تموم

زنگوله گردنت نیست که با خودت ببریش اینور اونور

تهش تو پیر بشی اون زندگی خودشو داره شاید سالی ماهی بیاد یه سر بهت بزنه و بره

بچه دنیا نمباریم که خودمون از تنهایی در بیایم

زوج هایی رو دیدم که تو سن بالا بچه نداشتن و راضی تر از زوج هایی بودن که بچه داشتن

آفرین حرف حساب

احتمال این که در پیری از نداشتن فرزند پشیمان بشید خیلی بیشتر از داشتن بچه س 

چون تجربه ی بشر  و همچنین اقتضای ذات بشر ثابت کرده همه ی موجودات عالم عاشق فرزندهاشون میشن بی شک و هیچ وقت از داشتن شون پشیمان نمیشن حتی کسی که بچه ش خلافکلر و معتادم میشه 

شاید بچه خودتو ببینی مهرش به دلت بیفته

بیارن

به اونا چه مربوطه؟

یه مدت گفتن و مام گفتیم نمیخوایم و اونام دیگه ساکت شدن

خودشون بچه خودشونو اوردن دیگه

بچه ما تصمیم اوردن و نباوردنش با خودمونه

من حس میکنم پوست منو میکنن اگر اینو بشون بگم یه چنگ جهانی خانواده شوهرم راع میندازن میگن زن بچه نیاره بدرد نمیخوره😐

خودم که گفتم بچه دار نشدم

(هر شخصی) یعنی چی؟ یعنی کل زنای ایران بچه میخوان؟ این واسه شما منطقیه؟ بچه دار شدن گزینه ست و اصلا هم واجب نیست

هرچند من به اونایی که بچه دارن جسارت نمیکنم انتخاب خودشونه

منم انتخاب خودمه

شما بهتره بچه دار نشی 

ممکنه بعد ها دوست داشته باشی برو فریز کن ❤️

وا چی ربطی داره 

ببین مادربزرگم دوماهه فوت شده تاوقتی که بود خونه عمو بزرکم بود البته این سه چهار سال اخر که افتاده شد هرشب چله عید نوروز روز ۱۳ روزای عید مخصوصا روز مادر همه دورهم جمع میشدیم و مخصوصا حالشم که بد میشد همین بچه ها بودن که میبردنش بیمارستان و ازش نگهداری میکردن نه خواهری داشت پدرمادرشم که خیلی سالای قدیم فوت شده بودن

اصن قرار نیست بگی

بعدم حالا گیریم پوستتو کندن

بقیه هر چی گفتن باید بگی چشم؟

حرف مزن، قطع نمودم سخن

هیچ مگو، چشم ببستم دهن

اینجوری زندگی کردن که بدبختیه