2777
2789

میخواستن مهمونی عید دیدنی شون رو این هفته گیرن چون شوهر خواهرم خارج از شهر بود حالا دیروز خونه مامانم بودیم داشت میگفت که اره کیو میخوام دعوت کنم منم گفتم ستیا گناه داره سالن مطالعه که نمیزاری بره -خواهرزادم خودش دوست داره خواهرم بچه رو مرغ خونگی کرده نمیزاره بره

گفتم لااقل الان مهمونی نگیر تو این شرایط نزدیک کنکورش اونم هیچی نگفت اون لحظه بعد به مامانم گفته من از روی حسادت این حرف رو زدم 

اخه چه حسادتی باید بکنم من؟؟؟

کاربری سوم ژله نارنجی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دلسوزی نکن

آخر دلسوزی میشه همین

من دلم میسوزه واسه داداشم که قراره عقد کنه ماه بعد

بخاطر هزینه های سرسام آور و...همش میگم خدا کمک کنه به تازه عقد کرده ها

جالبه امروز بهم گفت خونواده شوهرت واسه تو هیچ کاری نکردن تو میخای دخالت کنی تو زندگی من که چی بخرم چی نخرم.....

حالا بخداااقسم من اصلا نگفتم چی نخر و....

حتی بهش گفتم طلا و...بخر حتما اون دختر آرزو داره

حتی دختره بهم گفت توام بیا برا خرید عقد و...

من گفتم نه شما دوتایی برید راحت باشید 

بخدا دستمو داغ گذاشتم دیگه دلسوزی نکنم حتی برا خونواده خودم


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792