بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
11سال سنگم بود اب میشد نمیتونم دوباره شروع کنم و مثل یک دختر تازه عقد شده رفتار کنم ترجیح دادم تموم ...
تو که نمیتونی بچهاتو ول کنی بچه از مادر یتیم میشه نه بابا دخترت تو سن بلوغ پسرت تازه مدرسش شروع میشه بمون بالا سر بچهات بخاطر خدا اونا الان مادر میخوان شوهرتم تحمل کن منم مثل تو ولی همش میگم بچه هام کار میکنم تا بتونم دعوا نمیکنم جلو بچهام چاره ایی ندارم مگر اینقد پشتوانه داشته باشی بچهات برداری بری
تو که نمیتونی بچهاتو ول کنی بچه از مادر یتیم میشه نه بابا دخترت تو سن بلوغ پسرت تازه مدرسش شروع میشه ...
اینا برا من نون آب نشده و نمیشه من بارها سر بچه ها برگشتم و هر بار بی عزت تر شدم دیگه نمیتونم بپذیرم که چقدر خار و خفیف بشم و چقدر کتک بخورم ترجیح میدم یک زندگی مستقل داشته باشم که بچه هام مادر قوی داشته باشند
هیچ روان شناسیم حق نداره بگه طلاق بگیر یا نگیراگه هم گف بدون روان شناسه بی سوادهروان شناس نباید تصمی ...
من تصمیمم رو گرفتم فقط میخام تردید نشه همین دیگه تحمل اینکه من جوانیم بزارم اون بره خیانت و همیشه سر مادر پدرش دعوا کنیم ندارم من تمام عمرم رو پای این مرد ریختم الان فرسوده شدم و هیچ پیشرفتی نداشتم
سعی کن با کتاب های روانشناسی خودتو مشغول کنی اگه بچه داری بفکر جدایی نباش بچه ها نیاز دارن به هر دو ...
به طور کلی
یه والد سمی مخصوصا پدر ،والد دیگه هم بیمار میکنه ، به خصوص مادر که روی بچه هاش بیشترین اثر رو داره،مادری که بیمار بشه ،بچه هاش هم بیمار میشن و اسیب روانی زیادی میبینن
دیگه استارتر باید شرایط خوب و بد بعد از جدایی رو بسنجه
به طور کلییه والد سمی مخصوصا پدر ،والد دیگه هم بیمار میکنه ، به خصوص مادر که روی بچه هاش بیشترین اثر ...
من هیچ آرامشی نداشتم مدام درگیر آینده نامعلوم یا بددلی و شکاکی شده بودم و بشدت عصبی و پرخاشگر دیگه کنترلی رو رفتارم با همسرم نداشتم مخصوصا که بیکارم کرده بود و خونه نشین من اهداف بلند مدتی دارم از لحظه لحظه زندگیم استفاده میکنم چرا باید بشینم خونه و غصه بخورم ک چطور این آقا رو از بغل زن ها بکشم بیرون یا چطور به مادرش غلبه کنم مگر من ابزارم تمام این سالها حامی این مرد بودم