2777
2789
عنوان

جواب بدید

34 بازدید | 5 پست

من یه نفرو دوست دارم اونم منو خیلی دوست داره خیلی احترام میزاره همه جوره خوبه سنش هم ۲۲ هست خانوادش هم شهرستان هستند ما تهرانیم اونا بجنورد،الان سربازی رفته یکسال دیگ مونده ک قول داد بد سربازی بیاد خواستگاری هیچی هم نداره ن خونه ن ماشین ن کار ولی خوب کاری هست ، میگه سربازی تموم کردم ماشین می‌خره پدرم و برای خواستگاری یه مقدار پول دارم بیام جلو ، بد گفتم پدرم راضی نمیشه خانوادت شهرستان هستند بد گفت خانوادم میارم تهران زندگی کنند خانوادش هم گفت قبول کردن ، خودش هم گفت با من سختی داره، از این ور هم خواستگار خوب برام اومده فامیله همه چی داره خونه داره ماشین دوتا داره اخلاقی هم خانواده خوبی هستن ، واقعا موندم چیکار کنم از این وجدانم قبول نمیکنه ول کنم بعدش قسم خوردم ک میمیونم از این ورم امیدی ندارم آخه اون تا کی میخواد درست کنه ، خودم سختی کشیدم از ۱۴ سالگی دارم سرکار میرم جوونیم نکردم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من‌قسم‌خوردم‌نمیشه، آهش منو میگره

خودتم میخوای با شهرستانیه بریا 

قسم رو میشه  شکست و کفارشو داد ولی یه عمر راحت زندگی کرد 

کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود                               که عشق بی خبر افتاد و عقل بی علم شد 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز