در رو بازکردم یه خانم ک نمیشناختمش احوالپرسی گرم کرد و گفت داری ۱بسته مرغ بهم بدی...گفت نه..شوهرم هم خونه بود...گفت خب یه چیزی بهم بده...۲متر هیکلش بود...۱۰۰کیلو وزن...هییبکلی...بدون تعارف سرش انداخت پایین اومد تو...شوهرم گفت یاالله...بچها لباس نامناسب تنشونه...خانمه گفت مزاحم نمیشم میرم...بحالت دلخوری...پول و برنج بهش دادم...ب شوهرم گفتم ضایعش کردی. گفت آخه نمیشناسیمش چرا سرش انداخت پایین اومد پر رو....گفتم دلش شکست...میگه شاید من خونه نبودم...با این هیکلش اگه خفتت میکرد چی...