از تجربه هاتون بگید یا اگه دیدید
خودم بخوام تعریف کنم عموی من سرمونو کلاه گذاشت و کل و ملک و املاکمونو از دستمون درآورد و فرار کرد آمریکا بابام موند و یه دنیا بدهکاری و چک زنموم میومید میگفت به مامانم بیرونش کن شوهر بی عرضتو ماام بیخبر از همه جا که شوهر خودش زندگیمونو به باد داده
بعدش نگث برگشت و ورشکست شد و زن و بچش بیرونش کردن و سالها بدبختی کشید و حتی نون برای خوردن نداشته و نون خشک میخورده و آخرشم و تو تنهایی خودش مُرد
اینجاست که میگن چوب خدا صدا نداره 🙏🏼
شماام از تجربه هاتون بگید 🤭💋
آره😁
منم یکیو میشناسم عاقبتش چنین شد
منم فعلا منتظرم ببینم تقاص میده
چرا همهی دایی یا ی عمو دارن که پولشونو بالاکشیده ایرانی نیستی اگه عمو یا داییت کلاه بردار نباشه 😂
انشالله نوبت عمو و دایی منم بشه
جاری وبرادرشوهر منم این بلا رو سرمون اوردن خیلی ساله گذشته روز ب ردز خوشبخت تر میشن یه سرما هم نمیخورن فقط ما رو مریض کردن
آخ الهی همهی اونایی که مال مارو خوردن به بدترین شکل ممکن جواب پس بدن و من ببینم🫠
تو خوانواده ما به اون مرحله نرسیده عموم کلا گذاشت سربابام و الانم داره رو اون زمین خونشو میسازه
من یه زن روانی گیر کردم ک زبون چربی داره خیلیا رو خام خودش کرده بهشون دستور میده آزارم بدن و ابرومو ببرن تا حالا خیلی ابرو و اعتبارمو بردن فقط واگذارش کردم بخدا روزی که همه بدونن من بیگناهم و همش حقه های اون روانی بوده خدا انتقاممو بگیره
خدا کنه عمه ها و عمو های منم تاوان بحق امام حسین
تو رمانه پارمین😁 ، شوهر دوست عمه ی پارمین ، (عمش که به جای مامانش باهاشون زندگی میکرد) ، سر باباش کلاه گذاشت ، بابای دختره از غم اینکه شرمنده ی خانوادش شده ، سکته ی قلبی کرد ، ولی حالش بعد مدتی خوب شد.
پارمین نمیدونست که شوهر دوست عمهش اون کلاهبرداره ، برای همین وقتی شوهر دوست عمه ش که فک کنم اسمش مهرداد بود ، بهش زنگ زد و پیشنهاد داد که من بهت پول قرض میدم بیا بانک تا پولو بهت بدم ، پارمین ناچار رفت بانک و با به اصطلاح وکیل مهرداد ملاقات کرد و بعد از گرفتن پول ، چک و سفته ی ۱۰ ، ۲۰ میلیونی رو امضا کرد و خب همونجا مهرداد اومد و به پارمین گفت که هگه باهام ازدواج نکنی بخاطر چک و سفته ها و اینا ازت شکایت میکنم ، پارمین میگفت مگه تو زن نداری ، مگه پیرمرد و جای پدر من نیستی ، مهرداد میگفت من اون زنو که بوی قرمه سبزی میده رو نمیخوام و تو رو میخوام و ابن حرفا ، پارمین بدبختم بعد از هزار دردسر و بدبختی بخاطر پدرش و عمه ش و خواهرش قبول کرد ، مهرداد گفت فردا ساعت ۹ بیا تا عقد کنیم ، پارمین به خونه که رفت ، شبش دوست عمه ش با گریه زنگ زد و گفت که مهرداد مرده و نمدونم سنگ کوب کرده و اینا و اینم بگم که پسر مهراد ، یعنی سیاوش عاشق پارنین میشه و تمام پول هایی که مهرداد بالا کشیده رو به پارمین برمیگردونه
بچه ها لایک نمیکنید منووووو
