امروز توی محل کار همسرم یه اتفاقی افتاد که چندتا پسر جوان تحدیدش کردن به اینکه اسلحه میاریم میکشیمت همسرم من حراستی هست تنها کارش هم این بود که طبق وظیفه اش در حیاط مجموعه رو بست که دعوا رو نیارن اونجا چون واقعا دردسر میشد
از عصر که از پیشش اومدم دلشوره شدید دارم یه پروپرانول خوردم یکم خوب شدم باز شروع شد اولش فکر کردم پنیک زود تموم میشه ولی ول کنم نیست قلبم داره از جا کنده میشه 😔اگر چیزیش بشه خودمو میکشم