خانواده شوهرم بهمون نزدیکن ، ولی اصلا انگار نه انگار ، در حالی سالی سه چهار بار رفت و آمد ، دختر مجرد تو خونه دارن اون خوشش نمیاد کسی بره ، مامانه هم پشت اونه، دختر متاهلش هر وقت بخواد میره، اما من چون عروس م سالی سه چهار بار ، در حالی که خانواده خودم خیلی هوای عروس را دارند مثل دختر خودشون شاید هم بیشتر ، خیلی دلم گرفته از تنهاییم
مادره هم دلش برای پسرش تنگ نمیشه یعنی؟چه خانواده عجیبیدر کل من خودم عاشق تنهایی امولی نمیشه روابط و ...
نه ، دلش از سنگه انگار ، با دختراش اخته ، پسراشو نمیخواد انگار ، ی پسر دیگه هم داره، پسرا فقط با دعوت میتونن برن، دخترش هر وقت بخواد میره، البته داماد هم فقط با دعوت