از ۱۰۰ تا برنامه ریزی که میکنم هیچکدومو عملی نکردم تا حالا یه آدم که روز هاش همش به بطالت میگذره
میخوام شروع کنم میگم از فردا خیالم راحت نیست عذاب وجدان دارم مغزم داره درد میکنه
از خوابیدن خستم
از روز های تکراری
از نماز هایی که یه روز میخونم ولی دیگه نمیخونم
از کنکوری که شده همش از فردا شروع میکنم
از هدفهایی که نتونستم برسم
به قول هایی که به خودم میدم ولی عمل نمیکنم
مشکلم نمیدونم چیه هیچ جوره نمیتونم حل کنم اراده ، تلاش ، هیچی دیگه ندارم من یا آدمم که نتونستم هیچی کاری تو این دنیا برای خودم بکنم خسته شدم اینو با عمق وجودم درک میکنم