شوهر سفر کاری داشت با یسری همکار رفته مسافرت
خواهرم با شوهر و مامانم و بابا رفتن جنوب و سال تحویل اونجا بودن منم نبردن
داداشمم با دوستاش احتمالا بره
خواهر شوهرمم با شوهرش رفتن خارج
مادر شوهرم بهم گفت که تنهایی با ما بیا بریم حالاکجا میرن با پدرشوهرم هر چند وقت یبار میرن شهرای زیارتی مثل مشهد قم کربلا یه مدت میمونن بعد تو حرم خادم حرم میشن خادم افتخاری و کلاس آموزشی اینا میرن حالا رفتن مشهد منم چون ناخن و مژه داشتم نمیتونم برم خادم حرم شم گفتم نه شما برین من نمیام الان پشیمونم که کاش رفته بودم خیلی تنهام
میخاستم زن داییم و دخترش دعوت کنم خونمون که گفتن جای دیگه دعوتیم نمیایم
خلاصه تعطیلات عیدم اینجوری میگذره