سال ۸۵ عقد کردم و سال ۸۸ عروسی گرفتیم.من دیپلمم شوهرم فوق لیسانس.چرا چند بار قهر کردم موقعی که کارد به استخونم میرسید.هر بار میومد دنبالم و قول میداد رفتارشو اصلاح کنه اما بعد از چند روز کلا یادش میرفت.دفعه آخر پسرم گفت مامان خام حرفای بابا نشو بعد از چند روز قول هاش یادش میره اما منِ خر باز قبول کردم.
تا وقتی هر چی گفت قبول کنی و حرف نزنی خوبه اما اگه بخوای به حر فش گوش ندی دیگه میشم بدترین آدم روی زمین.