دوست نازنینم یادمه پارسال بود که خونه ی دوستم که شوهر کرده بود دعوت شدیم برای شام حدود ۸ نفر بودیم سر سفره و شام و اینا.... و هر کی یه چیزی میگفت از خاطراتی که با هم ساخته بودیم میگفتیم و همین چیزا این 😞
یهو یکی از دوستام کاسه ماستو ورداشت
چپش کرد تو سر خودش😖
ما هممون چند لحظه تعجب کردیم نگاش میکردیم یهو دیدیم گفت
اینم خاطره شد 😕😂😂درسته خاطرررره شد
واقعا خاطره شد ولی قیافه ما رو تصور کنید .یعنی تو زندگیم از این جو گیر تر ندیده بودم 😂😂😂😂
تاریخ فراموش نخواهر کرد😆😆😆