دوست نداشتم به اون صورت
ولی یه خواستگار داشتم قرار بود مرحله آشنایی طی بشه
همون حدود یکی از فامیل هامون با دختر تو کافه دیده بودش
من چون روش حساب میکردم جذبش شده بودم
همش واسم هدیه میگرفت میگفت در یک نگاه
عاشقت شدم همش پیام های عاشقانه
و حرفای قشنگ
خیلی اذیت شدم وقتی فهمیدم
پررو هم بود
زیر بار نمیرفت
میگفت دروغ گفتن بهت اشتباه دیدن
همین الان میام خونتون رو در رو کن
خوب شد همون موقع اومد
فامیلمون عکسش رو گرفته بود
همون لباس ها تنش بود
گفت اشتباه کردم قبل خواستگاری با دختره بودم
داشتم کات میکردم و
از این حرفا
به مرور زمان فراموشم شد ولی خیلی شکستم