کاش اونروز که رفتم عطاری ،فروشنده اش قرص رو بهم میداد
دیگه نمیتونم زندگی کنم ،هر روز دارم عذاب میکشم
میگم با چاقو بزنم تو قلبم راحت شم
این وسواس لعنتی روزگارمو سیاه کرده ،دیگه رسیدم ته خط
هر روز خودخوری هر روز استرس،من وسواسم جوریه که فک میکنم همه جا رو نجس میکنم
همش به خودم میگم تو لیاقتت مرگه