خانوادم ب من نگفتن برا خواهرم خواستگار اومده مثل غريبه ها باهام رفتار كردن منم جلوي شوهرم ضايع شدم الانم اگه اوكي شد عروسي خواهرم نميرم،خانوادم الان ك باردارم حتي ب من سرم نميزنن احساس ميكنم من بچشون نيستم حالا ب نظرتون كار درستي ميكنم؟
بله
بله
وای نه شاید دیدن شرایطت خوب نیست نخواستن بهت فشار بیارن یا منتظر یه شرایط خوبن ک بهت بگن
منم اگه بودم خداییش خیلی ناراحت میشدم،آره کار خوبی میکنی
اوووه یسسسس
خوب شاید هنوز چیز جدی نبوده بخوان بهت بگن.
حق داری ناراحت باشی ولی عروسی که نمیشه نری
عزيزم منم تا خواستگاري اوكي نميشد و درحد حرف بودم به داداشم نميگفتيم البته ما ناراحت نميشيم
بارداری حساس شدی ها سر فرصت مناسب از مامانت بپرس و رفع سوتفاهم کن
واااا ملومه که نه مگه میشه ادم عروسی خاهرش نره حتما خیلی جدی نبوده در حد حرف بوده بعدم خونه و زندگی شما جداست حتما نباید همه چیزو به شما بگن که😐
هلاک اوناییم که گفتن بله😐
واسه چی میخای خودتو دور کنی ازشون بعدا هزارتا حرفو حدیث درمیاد و دیگه نمیتونی رابطتونو برگردونی
مورد دومم که بحث جدایی داره
راستش الان ك فك ميكنم مادر شوهرم بيشتر از مادرم ب فكرمه ، خلاصه اينكه دارم خفه ميشم
آدم تودنیا ازهرکسانی هم که دلگیر باشه نبایدازخانوادش دلگیر بشه اونا پاره ی تن آدم هستن
چه تصورات اشتباهی مگه مادر شوهر میادجای مادر ادمو بده
میدونی شاید فک میکنن آگه بهت بگن به شوهرت خواهی گفت کیه و ...
دوس ندلرن تا سر همه چی توافق شده شوهرت بفهمه.شاید درست نشد شاید هم رتبه شوهرت نباشه و خیلی چیزاچیزا یگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
