مامانم ۳ سال پیش رفت تهران تا برا خونش مبل بخره گف ک بسازن از رو مدلی ک خوشش اومده ولی متاسفانه تا مبل اومد چون سلطنتی هم بود پایه برا صندلی ۳ نفرش وسطش نزده بودن ۲ نفر نشسته بودن تا نفر سوم بشینه چک صدا داد و مادرم زنگ زد طرف تا بیان ببرن درستش کنن خلاصه اونا بردن بهش پایه زدن تا میخاستن بفرستن مامانم نخاس گف پولمو بدین این چ مبلیه کلک دادین بهم خلاصه بعد ۳ سال هنوز نه اونا پول مادرم دادن نه مادرم مبل خاسته.شوهرم هفته پیش بهم گف مادرش میخاد مبل بخره مبل مامانت ک تهران اونو بدیم بهش و همون پول از مادرم بگیرم براتون منم ب مامانم گفتم مامانم گف باشه خدا دعامو شنید منم اون پولو گرفتم میریزم حساب تو.ینی من.خلاصه امشب ب شوهرم میگم چیشد با مادرت حرف زدی بریم تهران بیاریم مبل هارو میگ نه پیش مادرتم هی تکرار نکن دیگ نمیشه گفتم چرااااا پس من ب مامانم گفتم عیبه خب از اول نمیگفتی میگ نه نمیشه دیگ پیشش نگو تا یادش بره.خیلی ناراحتم😔حالا نگین میخاستی مبل قالب کنی ب مادرشوهرت مبل خرابو.اونا مبل درست کردن پایه زدن وگرنه مادرم میگ دیگ از چشمم افتادن.الان شدید ناراحتم نمیدونم ب مادرم چی بگم😔چیکار کنم
سه ماه تا عقدم مونده یعنی میشه روزی برسه که بیام و بگم به خوبی و خوشی گذشت؟ 😍تموووم شد خدایا شکرت 1402/4/26 ساعت 4.20 یعنی روزی میرسه که بیام و بگم منو همسرم عاشقانه ترین و خدایی ترین زندگی رو واسه هم ساختیم؟ 🌱 دو سال و نیم از دانشگاهم مونده یعنی روزی میرسه که بگم دانشگاهمو با علم کافی برای کار کردن تموم کردم؟💉👩🔬ینی روزی میرسه خودم به درامد رسیده باشم و بشم یه دختر مستقل از لحاظ مالی؟ 🤑