من ۱۷ سالمه حدود دو ساله با ی پسری حرف میزنم چند باری مامانم فهمید گوشیمو ازم گرفت اما منو اون پسر خیلی هم دیگه رو دوست داریم منم خیلی دوسش دارم واقعا وضع مالی خوبی نداره باباش فوت کرده.. خانوادم بفهمن واقعا منو میکشن منم میدونم نباید باهاش حرف بزنم اما خیلی دوسش دارم درسمم خوبه درسمم میخونم ب جایی برسم ک بتونم با اون ازدواج کنم ولی هیچ جوره خانوادم راضی نمیشن باهاش باشم.. من چیکار کنم وافعا تو این ی موضوع گرفتار شدم خیلی جالم بده لطفا راهنماییم کنید😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همشهری هستیم ولی ما خیلی همو دوست داریم واقعا نمیدونم چیکار کنم باهاش حرف میزنم احساس گناه دارم حرف ...
احساس گناهت طبیعیه کاملا درکت میکنم چون اولین رابطه ای که واردش شدی و خانوادم مخالفن حتی اگر یکمم مذهبی طور باشین باعث میشه عذاب وجدان و احساس گناه داشته باشی
اینا همه نشونه قلب پاکته دختر
حضوری هم میبینیش؟
چه ها با جان خود دور از رخِ جانان خود کردم مگر دشمن کند اینها که من با جانِ خود کردم