خداحافظ ای شهر رنج و بلا 🕊🖤
خداحافظ ای چوب و طشت طلا 🕊🖤
خداحافظ ای قصۀ بزم می 🕊🖤
خداحافظ ای رأس بالای نی 🕊🖤
خداحافظ ای شهر دشنام ها 🕊🖤
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها 🕊🖤
خداحافظ ای سنگ خون و جبین 🕊🖤
خداحافظ ای سیدالساجدین 🕊🖤
خداحافظ ای رنج ها، دردها 🕊🖤
خداحافظ ای یاس نیلی شده 🕊🖤
یتیم نوازش به سیلی شده 🕊🖤
همین جا خودم دیدم از خون خضاب 🕊🖤
سر نیزه ها هجده آفتاب 🕊🖤
همین جا کنارم نی و دف زدند 🕊🖤
به دیدار هیجده گلم صف زدند 🕊🖤
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک 🕊🖤
که خورشیدم افتاده بر روی خاک 🕊🖤
همین جا به زخمم نمک می زدند 🕊🖤
عزیز دلم را کتک می زدند 🕊🖤
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت 🕊🖤
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت 🕊🖤
همین جا ز غم جان من خسته بود 🕊🖤
که ده تن به یک ریسمان بسته بود 🕊🖤
همین جا ز غم بود جان بر لبم 🕊🖤
که بنشسته طی شد نماز شبم 🕊🖤
همین جا به ما خصم دشنام داد 🕊🖤
حسینِ مرا خارجی نام داد 🕊🖤
همین جا دو چشمم ز خون تر شده 🕊🖤
که یاسم به ویرانه پرپر شده 🕊🖤
همین جا به ویرانه بلبل گریست 🕊🖤
غریبانه بر غربت گل گریست 🕊🖤
همین جا ز غم جانم آمد به لب 🕊🖤
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب 🕊🖤
دریغا که آن گوهر پاک رفت 🕊🖤
چو زهرا غریبانه در خاک رفت 🕊🖤
الا ای همه نسل ها بعد من 🕊🖤
بگویید از قول من این سخن 🕊🖤
که زینب بدین کوه اندوه و درد 🕊🖤
به موج بلا چون علی صبر کرد 🕊🖤
خدا داند و غصه های دلش 🕊🖤
که داغ حسینش بُوَد قاتلش 🕊🖤
مرا یک جهان درد و داغ و غم است 🕊🖤
که توصیف آن بر لب میثم است🕊🖤