خواب دیدم عزیزم با چن نفر دیگه اومدن خونمون سر مامان داد و هوار می کشن میگه نمی خوام دیگه ببینمت مامانم سعی می کنه اونارو بفرسته بیرون بعد عزیزم میره یه گوشه و هیشکی حواسش نیست دیدم یهو قیافش تغییر کرده چشاش از آبی قهوه ای شده بزرگ شده صورتش تیره شده یه کاغذ گذاشت زیر مبل بعد غیب شد ادامه خوابم متوجه شدم مامانم مرده و خیلی گریه می کردم و باورم نمیشد رفته و دیگه نیس دنبال یه راهی بودم مامانم و برگردونم کسی می دونه تعبیرش چیه
دور جون هرکی بخواد بمیره من خوابشو میبینم برادر شوهرم همین طور قبل از اینکه مریض بشه فوت کنه خواب دیدم کلا خواب های منم خیلی ترسناکه همسرم میگه کلا خوابتو تعریف نکن چون میدونه