2777
2789
عنوان

رفتارای بد عموی من جلوی زنداداشم

564 بازدید | 33 پست

بیمار شده و از پشت بام افتاده و ما دیر رفتیم عیادتش مثلا ۵ ماه بعد...

از همون لحظه ورود شروع کرده به یاوه گویی و متلک تا لحظه آخر.. 

ب همسرم که پسر عموم هم میشه.به من.به برادرم

بیاید پایین‌تر تا جزئیات بگم که دارم میترکم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

گفت چرا نیومدی به من سر بزنید حتما باید بمیرم


ما ایرانی ها مرده پرستیم


گفتیم خدا نکنه عمو جان ما هم گرفتیم


من میرم اداره دو شیفت


برگشت به همسرم گفت زنتو چرا میزاری بره سرکار


نباید به زن اجازه داد


حالا یکی از دخترای خودش تو کار کرم های شرکتیه



دوباره گذشت من گفتم زشته زن عموم پاش درد گرفته از بس مهمون داری کرده چایی ریختم آوردم

زن عمو هم مشغول چیدن میوه تو هر بشقاب شد

عمدو گفت تو چرا بشین فلانی ینی من پخش میکنه

حالا من😰😰😰

زنداداشم بیچاره فقط سرخو سفید میشد

کلی هم این لابلای ها به برادرم و همسرم میگفت چرا نیومدی زودتر و این حرفا

موقع میوه خوردن بخدا دستم ب خوردن نمی‌رفت

اونم داشت واسه داداشمو همسرم حرف می‌زد به اصراررررر زنش یه پرتقالی سه قسمت کردیم با مامانو زنداداشم خوردیم یهو گفت یواش مسابقه ندید😡😡

دوباره گذشت من گفتم زشته زن عموم پاش درد گرفته از بس مهمون داری کرده چایی ریختم آوردمزن عمو هم مشغول ...

خب چه اشکالی باهات احساس صمیمیت کرده مگه یه میوه پخش کردن چیه قیافت اونجوری شد

من که خودمو میزدم به نشنیدن یا تهش یه لبخند بود

آخر سر هن همسرم گفت عمو جان خونه ما تشریف بیارید

دوباره جلو زنداداشم که تازه عروسمون شده برگشت گفت

والا شما جفتتون فامیلید یه چای تا حالا خونتون نخوردیم🤯🤯🤯

میام ولی تشریفاتی برگزار نکنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز