دقیقا . مجردیم همیشه فکرمیکردم یه مادرشوهر گیرم میاد ک سرمو بذارم رو پاشو گریه کنم. اخه میدونی؟ مادرم هیچوقت این موقعیتو برام فراهم نکرد... الان من ومادرشوهرم بارها کنار هم خابیدیم...مادرشوهرم بغلم میکنه دستشو میذاره روصورتم میگه توواسه من یه میترایی. میترا خواهرشوهرکوچیکمه. هرکی میگف انقد به مادرشوعرت رو نده ای وای رفتی طبقه بالای مادرشوهرت بیچاره شدی واین! من انگار کاردم میزدن.میگفتم نه من مطمعنم اونا خیلی خوبن. الان باور کن بعدسه سال همه جا گفتم اگرخونه دار بشم نمیرم اونجا. همینجا میمونم اونجارو میدیم دست مستاجر. توهم نگاهتو مثبت کن...بهترینها برات اتفاق میفته