من کارمندم. بچه کوچیک دارم و یه کم هم وسواس تمیزی دارم. عصر که می رسم خونه همش دارم کار می کنم. به بچه غذا می دم و براش غذای فرداش رو آماده می کنم. براش شام درست می کنم. برا فردا خودمون غذا آماده می کنم و بعدش ظرف و لباس های بچه و تمیز کاری. بدهی سنگین داریم و نمی تونم سر کار نرم. ولی خدایی خیلی اذیت می شم. یه برادر شوهرم دارم. زن و دو تا بچه داره. هفته یه روز شاید بره سر کار. همش بیکاره. طبقه بالای خونه مادر شوهرم می شینن و ماشین پدر شوهرم هم زیر پاشه و می چرخه برا خودش. ازخرج خونش تا مدرسه بچش پای پدر شوهرم هست. حالا دیروز خونه پدر شوهرم بودیم
مادر شوهرم داشت می نالید که خونه رو باید عوض کنیم قدیمی شده و فلان. شوهرم گفت فلانی و زن و بچش رو چکار می کنید؟ مادرش گفت برا اونام یکی باید بخریم دیگه. اصلا کاری به خریدن یا نخریدنش ندارم ها. به هم ریختم. گفتم ما تا خرخره تو قسطیم برا خرید خونه و ماشین. خدا شاهده برادر شوهرم و زن بچش تا 12 ظهر خوابن.
مگه یه زن که سر کار می ره برا چیه؟؟؟ برا کمک خرج شوهرش باشه دیگه. وگرنه این میلیاردها پول. من داشته باشم ولی با شوهرم مشارکت نداشته باشم به چه درد می خوره؟؟؟؟ چرا من با زحمت بخرم یکی مفت مفت. چرا با خودشون فکر نمی کنن. چرا باید اینطوری باشه آخه؟؟
نه بهدا برا پول خیلی ارزش قایل نیستم. ولی این حرف زدنش اشتباه. تو ایران مخصوصا کل کارکرد سی ساله یه خانواده می شه خونه و ماشین. چرا یکی باید رو پای خودش وایسه و برا یکی دیگه انقدر راحت فراهم شه. این بده