پدرشوهرمنم ب همین بهانه. برای پسر کوچیکش ک حتی زن نداره. آپارتمان. خریده. گذاشته کنار ،،بیمه ی عمرش کرده. ک بعدا برای زن و بچه ش مثلا. بمونه ،، براش هرماه پس انداز طلا میخره میگه برای عروسی فلانی
اونوقت شوهرمن. هیچی ازشون ندید حتی ی هل پوچ.حتی خرجشون میداد
ازخرج. عروسی گرفته. تا الان ،،از ده سالگی. فرستادنش سرکار ،،باپس اندازش میتونسته خونه بخره. گفتن بالا ی. خونه مارو بساز. فریبش دادن
بعدک
ساخته. ن چیزی بنام زدن. ن هیچی
میگن. ب جاش چند سال نشستید حالا هم میگن بلند بشید اجاره بدیم باالارو
تابتونن. شوهرم و تیغ میزنن پول میگیرن. درصورتی ک میبینن و میدونن چقدر توتنگنا هستیم. انگار شوهرمن از ی پدرومادر دیگه بوده. اون فقط بچه شون
میگن اون نمیتونه بخره. یا. کارکنه. راست راست میگرده وتفریح. میکنه. شوهرمن. ازبچگی کارکرده براشون کمک خرجشون. حقشم. دارن میخورن
خدا نگذره ازاین پدرومادرایی ک. اسمشون فقط پدرومادر، ،فقط موقع کار. وگرفتاری ومریضی. شوهرمن و ب عنوان پسر قبول دارن. ماک نمیگذریم خداهم نگذره