امروز شوهرم واسه كارش رفته بود سمت كاشان وقت برگشت از ساعت ٦ كه راه افتاد من همش دلشوره داشتم ساعت ٧ خودش بهم زنگ زد ديدم يه جاييه كه مثل تو ماشين نيست گفتم كجايى گفت پمپ بنزين منم شك كردم نيم ساعتبعدش زنگ زدم ديدم لحنش يه جوريه انگار كه كسى كنارشه زير بار نرفت ساعت ده و نيم اومد خونه خيلى دير رسيد گفت ترافيك بوده گفت ميرم دوش بگيرم وقتى رفت ديدم يه پيام اينستا رو صفحش اومد كه مرسى كه با همه خستگيت اومدى من شوخى كردم گفتم جايزه اما مرسى از جايزت عزيزم دنيا رو سرم خراب شده
ما ز ياران چشم يارى داشتيم ....خود غلط بود آنچه ميپنداشتيم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
در زندگی یاد گرفتم:با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم.
پس چیکار کنه تنهایی تاکی؟؟ضمنا ممکنه خونه پدری برا همه نباشه یا بدتر از خونه شوهر باشه یا کسایی مادر نداشته باشن و هزار دلیل دیگه واسه ادامه زندگی با مرد خیانتکار
گاهی خدا درها را می بندد وپنجره ها را قفل میکند....چه زیباست فکر کنیم شاید بیرون طوفان باشد.
همچیو ب بچه نبایدربط داد مهم ارامششه مهم سلامتیشه بچه بزرگ میشه میره این زنه بدبخت بایدبمونه یه دنیا ارزو یه دنیا غم یه دنیاخیانت یه دنیاخاطره های بد تاجونه باید از جونیش استفاده کنه همیشه ک زیبایی اینطوری نیس بالاخره ادم پیر میشه
❤الهی به امیدتو❤ 👦تیکریکسالگیه پسرمه👦مامان قربونه چشای آبیت بشه عشقم😙