2777
2789
عنوان

مهمونی

183 بازدید | 24 پست

رفتیم خونه یکی از اقوام درجه یک شوهرم 

بعد اعضای خانواده ی شوهرم به جز میزبان یه جوری رفتار میکردن انگار من اونجا اضافی و نامحرمم همش جدا از من پیش هم جمع میشدن و من تنها میشدم

وقتی من نزدیکشون بودم عین کسایی که باهم قهر هستن باهام رفتار میکردن، در حالی که اگه جای دیگه تکی تکی ببینمشون اونجوری نیستن

میرفتن تو اتاق و باهم هر و کر میکردن درو میبستن 

خیلی این رفتارشون ناراحتم کرد، یه نگاه از بالابه پایین به من داشتن، حرفی میزدم ردش میکردن ولی همون حرف رو کس دیگه میگفت همه تایید میکردن، اینم بگم فقط خانم ها اینجوری بودن

میخوام بهم بگین وقتی تو این موقعیتم چه رفتاری باهاشون داشته باشم

وقتایی که تکی میبینمشون چه رفتاری

خواهشا هر چی به ذهنتون میرسه بگین


عزیزم توی این مراسم ها کنار همسرت بشین

با بقیه با احترام صحبت کن و بخند و گرم باش اما حرف زیادی و اظهار نظرهای خاص نکن

لبخند بزن و سر تکون بده و خیلی کاری به کسی نداشت باش به جز احوال پرسی 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

درزندگی سابقم عین این رفتارارو بی گناهوبی دلیل دیدم همرو انداختم توزباله دان تاریخ وتمام کردم زندگی ...

کاش میشد منم بندازم تو زباله دان ولی متاسفانه نمیشه 

عزیزم توی این مراسم ها کنار همسرت بشینبا بقیه با احترام صحبت کن و بخند و گرم باش اما حرف زیادی و اظه ...

کنار شوهرم بودم ولی آقایون دورش نشستن منم معذب شدم مجبوری جدا نشستم از شوهرم

کاش میشد منم بندازم تو زباله دان ولی متاسفانه نمیشه

دقیق لحظه لحظشومیدونم چه سخته چی میکشی دقیق انگاربامن قهربودن حالا من احمقم یکسرتلاش میکردم خودمونی شم ظرف میشستم بهشون نزدیک میشدم خودمو صمیمی میگزفتم اخرش دخترعموای هوسرسابق باهام جورشدن واون جوسنگین روشکستم اماکاش غرورمو حفظ میگردم کاش چنان باتکبررفتارمیکردم که اینقداذیت نشم  

ما را به جرم خوردن مِی حَد زدند و بعد؛دیدنددر پیاله ی ما غیر آب نیست!!!:((

کنار شوهرم بودم ولی آقایون دورش نشستن منم معذب شدم مجبوری جدا نشستم از شوهرم

خب دورش بشینن چه ایرادی داره

منم تو جمع های فامیل شوهر کنار شوهر می‌شینم 

اتفاقا مردهای مسن فامیلشون با من صحبت می کنن و منو دخترم صدا می کنن

من خیلی از جمع های زنونه شون خوشم نمیاد

حتی یه شب تو یه مهمونی تمام خانم هاشون رفتن تو اتاق لباس های مجلسی پرو می کردن منو هم صدا زدن بیا پیشمون 

خیلی هم لباس ها زشت و قدیمی بودن ولی خیلی از خودشون تعریف می کردن 😂

چند دقیقه ای نشستم دیدم اصلا این برای من فایده ای نداره گفتم من میرم بیرون شما راحت باشید نگران من نباشید با لبخند رفتم


دقیق لحظه لحظشومیدونم چه سخته چی میکشی دقیق انگاربامن قهربودن حالا من احمقم یکسرتلاش میکردم خودمونی ...

تقصیر خودته پاشی ظرف بشوری چکار

من نه مهمون بیاد اجازه میدم ظرف بشوره نه خودم خونه ی کسی برم پا میشم به شستن و ...


تقصیر خودته پاشی ظرف بشوری چکارمن نه مهمون بیاد اجازه میدم ظرف بشوره نه خودم خونه ی کسی برم پا میشم ...

اره اینا تجارب زندگی سابقم بود طلاق گرفتم خلاص شدم سم خالص بودن

ما را به جرم خوردن مِی حَد زدند و بعد؛دیدنددر پیاله ی ما غیر آب نیست!!!:((

کنار شوهرم بودم ولی آقایون دورش نشستن منم معذب شدم مجبوری جدا نشستم از شوهرم

دیگ معذب نشو  بشین از جات تکون نخور 

ن کمک کن ن حرف بزن باهاشون  ی مدت تو خودتو بگیر آدم میشن 

جدا جدا دیدی همانطور سرد باش 

دقیق لحظه لحظشومیدونم چه سخته چی میکشی دقیق انگاربامن قهربودن حالا من احمقم یکسرتلاش میکردم خودمونی ...

چرا یه عده اینجوری ان

یعنی این حق الناس نیست؟ 

دیدی چقد آدم اعتماد به نفسش کور میشه

خب دورش بشینن چه ایرادی دارهمنم تو جمع های فامیل شوهر کنار شوهر می‌شینم اتفاقا مردهای مسن فامیلشون ب ...

خیلی دوس دارم بی محلی کنم بهشون مثل خودشون رفتار کنم ولی وجدانم راضی نمیشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

هدف ندارم

نننااا | 26 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز