سلام دوستان
من حدود ۲ سال که عقد هستم ، بخاطر فوت نزدیکان همسرم عروسی مون عقب افتاد
به همسرم امسال عید گفتم طلاهامو که برام خریدی بفروش ماشین هم بفروش خونه بخر که خریدیم ولی چون محله ش جای پایینه و خونه برای جهیزیه م کوچیکه ، گفتم اینجا رو نگه داریم خونه رهن کنیم
امروز مادر همسرم اومده بود بحث که پیش اومد به کنایه و ... میگفت عروس داداشم تو یه ذره خونه زندگی میکنه با ۲ تا بچه و ... بقیه میگن خونه کوچیک و جهیزیه م جا نمیشه و ...
اصلا تو این دو سال من حرفی ازش نشنیدم زن خوبیه نمیدونم چرا اینجوری شده
حالا به همسرم گفتم میگه من دخالت نده خودتون حل کنید
موندم برم خونه شون با مادر همسرم حرف بزنم تا سوء تفاهم حل شه یا نه محل ندم
واقعاً عصبی و کلافم ، تورو خدا بگید چکار کنم
کاش ازدواج نمیکردم هیچوقت کاش کاش ... پشیمونم از ازدواج ...