خیانت

من برام مهم بود میخواستم ازدواج کنم و از ناشزه شدن هم بیزار بودم ب شدت و حاضر شدم ببخشم کل مهریه مو ک گفت یه فرصت دیگه بهم بده منم چون دوسش داشتم برگشتم همش ۱۹ سالم بود دوس نداشتم بخاطر سالی یک سکه اسمش روم بمونه تنها بمونم اون بره زن بگیره با اجازه دادگاه و بیاد منو حرص بده پسرعموی بابامه و خونه هامونم روبه روی هم هرچند بعد برگشتنم آب خوش از گلوم پایین نرفت چون ب دختر بازی و هرزگی عادت کرده بود تو یکسالی ک نبودم قبل قهر کردنم اینجوری نبود خیانت نمی‌کرد بخاطردست بزنش قهر کردم ک واسه اونم مدرک پزشکی قانونی نداشتم انقد خر بودم یبار ازش شکایت نکردم هرچند بلد نبودم

برام دعا کن الان یه بچه دارم دعا کن شوهرم سربه راه شه💔

ن چ رو باز شدنی خب سوال دیگه واسه ادم پیش میاد ک چطور اینقدر تر تمیز شده یجوری بپرس ک انگار فقط کنجکاوی ن شک کردی 

انشالله ب امید خدا ی مدت کار بکارش نداشته باش فقط ب سلامتی تغذیه و سبک زندگی خودت و بچت اهمیت بده کم کم درست میشه

عزیزم دنبال کارآگاه بازی نیستیم من خودم ب شخصه هزار بار خیانت دیدم دقیقا علایم خیانت هم همینه ک استارتر گفت من چن باری دیدم شوهرم اینجوری اومد خونه انقد احمق بودم گفتم ن بابا حموم کجا بود یعنی ب معنای واقعی خودمو زدم ب خریت بعد یه هفته عموم مچشو گرفته بود رفته بود خونه اون زنه دو ماه باهاش بودو این اتفاق پارسال افتاد 🥲💔 هیچوقت یادم نمیره

من از خود استارتر پرسیدم ک اگه بفهمه خیانت می‌کنه طلاق میگیره ؟ که گفت آره پس چه بهتر بیشتر تحقیق کنه ک مطمن بشه

من ک خودم پای بچم موندم فعلا و امیدوارم خدا خودش ب ما زنای پاک و مظلومی ک خیانت دیدیم کمک کنه 

متاسفم براتون . الان اوضاع چطوره ؟ شوهرت اوکی شده؟ 

ببین من از وقتی ک باهاش آشتی کردم یه سره خیانت میکرد من فقط چت هاشو می‌دیدم هربارم با جنگو گریه و التماس می‌گفت باشه تکرار نمیکنم و بازم همین آش و همین کاسه بود منم ناخواسته باردار شده بودم دلمم نمیومد سقطش کنم قرص هم خریده بودم برا سقطش حتی اومدم همینجا گفتم می‌خوام بچمو سقط کنم همه منصرفم کردن ک ای کاش سقط کرده بودم الانم جگرم آتیش میگیره اینو میگم چون عاشق دخترمم اما ب دنیا نمیومد بهتر بود من میتونستم بی معطلی طلاق بگیرم برم، خلاصه ک گفتم من فقط چت هاشو می‌دیدم دیگه نمی‌دونم چندبار با زنا و دخترای خراب رابطه داشته نمی‌دونم 😔 تا پارسال ک بازم رفتاراش ب شدت مشکوک بود هیچوقت اینجوری نبود، من اون روزا از بعدظهر تا آخر شب میرفتم خونه بابام واقعا نمی‌دونم چم بود انگار همه چی جور شده بود ک اون راحت ب کثافت کاریش برسه اصلا باهم نبودیم انگار فقط برا خواب میرفتیم خونه خودمون، عمومم چون می‌رفت دم مغازش بهش سر می‌زد بهش شک کرده بود، خودمم دوسه باری ک خونه بودم می‌دیدم دیر وقت میاد و سر کلش انگار حموم کرده بود همون وقتا یهویی چتشو تو اینستاگرام دیدم با ی زن اما فکر کردم باز مجازیه دعوا کردیم و بعدشم بیخیال شدم نمی‌دونستم اون اشغال همونیه ک دو ماه با شوهرمه 💔🥲 خلاصه ک عموم تعقیبش کرده بود و خونه رو پیدا کرده بود دیده بود شوهرم می‌ره اونجا و همه چیو فهمیدیم اونموقع همه گفتن باید طلاق بگیری و فلان منم گفتم نمیگیرم من طلاق بگیرم این اشغال بره پی خویش پولاشو برا اون هرزه ها خرج کنه منو بچم ب سختی بیوفتیم ؟ دیگه موندم از اون روز دیگه بخدا نمی‌دونم بازم با کسی بوده یا نه نمی‌دونم ولی سر وقت میاد خونه ولی من دیگه بهش اعتماد ندارم😔

نمی‌دونم عزیزم 😔 فعلا ک سر وقت میاد خونه اما من دیگه بهش اعتماد ندارم لعنت به این زندگی😭😭😭

اره عزیزم منم همین راهو در پیش گرفتم همش استرس دارم باورت میشه کارم ب جایی کشیده که میگم خدایا اگه بازم با ی اشغال رابطه داره کسی نفهمه هیچکس نفهمه ب گوش من نرسه دیگه ب گوش خانوادم نرسه خودش زده بشه از این کاراش😭😭😭 اما فقط و فقط ب خدا امید دارم از شوهرم قطع امید کردم چون اینجوری ک‌اون پیش می‌ره ترک نمیکنه چون منو دوس نداره از رابطه جنسی با من انگار لذت نمیبره و بخاطر همینم همش میترسم، کلا چون با هزارتا زن هرررزه بوده از اندام من خوشش نمیاد هی غیر مستقیم میگه سینه هات کوچیکه چه می‌دونم باسنت کوچیکه اونجات سیاهه و .... من واقعا نمی‌دونم چرا خدا ب این جن ده ها اون اندامای زیبا و دلربا رو میده ب ما زنای پاک و ساده کلی ویژگی بد میده😔😔😔 اصلا چرا خدا اینو گذاشت سر راه من کاش هیچوقت ازدواج نمی‌کردم 

اره همینه دیگه زندگیم 🥲🥲 

شوهر منم دوتا گوشی داره اما من دیگه کاری بهش ندارم، اون گوشیو داده دست آبدارچی مغازش ک جواب مشتری هارو بده اما مطمنم توش یه غلطایی می‌کنه خودش دیگه حتی نمیرم تجسس بکنم دیگه خسته شدم خسته 😭😭 حتی میگم خدایا اگه باز با کسی هست هیچکس متوجه نشه ب گوش منو خانوادم نرسه که ارامشم مختل نشه همین