بچها من چنسال پیش یه کتاب قدیمی که خیلی کمیاب بودو خوندم بابام تاکید داشت نخونی این کتابو تو قفسه کتاباش بود
ولی من خوندم بعد از خوندنش توهم میزدم خیلی نمیخوام وارد جزعیاتش بشم اسمش به یه زبون دیگه بود ولی ترجمه فارسی بود درمورد چاکرا و چشم سوم و کنترل ذهن و تله پاتی و همچین چیزایی
یه سری تمرینایی داشت انجام دادم بعد اون توهم های وحشتناک میزدم تا دوسال بعد کم کم رفتن تا دیشب که باز توهم زدم
کسی خونه نبود یه دسته ادمای مختلف و عادی میدیدم تو خونمون ولی همشون به یه زبون دیگ حرف میزدن انگار منو نادیده میگرفتن یه همچین چیزی ...