بنظر من که خوبه تا حدودی آقا من تو سن خیلی کم ازدواج کردم کلا بفکر گشت گذار بودم راستش تنبل بودم ززززیاد وقتی مخاستیم بریم مسافرت خونه رو مرتب نمیکردم این روال ادامه داشت تا اینکه یروز میریم آخر هفته رو قشم باشیم خونه طبق معمول بهم ریخته بود گذشت ما رفتیم یروزم موندیم تا گوشیم زنگ خورد کیه عموم با زنش و مادرش زنش اومدن بیان خونه ما چون راعشون دور بود نمیتونستم بگم نه نیاد فکر کنید داشتم سکته میکردم که خونه جچوریه فک اونا زودتر از ما میرسیدن خونه ما سریع به دوستم زنگ زدم که برو خونه ما همچین رو مرتب کن تا من بیام اونم بنده خدا رفت من رسیدم دیدم خونه عین دسته گله گفت درسته من الان اومدم تمیز کردیم ولی بشه برات به تجربه که دیگه خونه رو اینجوری ول نکنی بری جایی از اون موضوع ۶سال میگذره و من اگر دارمم بزن تا خونه مرتب نکنم تا سر کوچه نمیرم 😅😅
منم از خونه میرم بیرون،دقیقا به این فکر میکنم که شاید برنگشتم.اونوقت همه میریزن توخونم و ...
از بس گفتم خواهرم گفت بابا کلید بزار پیش من، قبل اینکه بقیه بیان میرم تمیزکاری میکنم😂😂
حسین جان❤️سلام من بر تو باد در تک تک روزهایی که جهان هست،ماه و خورشید هست،آسمان هست،...امااااا من نیستم😍امام زمانم،اگر مرگ به سراغم آمد و هنوز یکدیگر را ندیده بودیم،فراموش نکن من خیلی دیدنت را آرزو میکردم🥹🌸وقتی غبار فتنه نشست/رحمی مباد بر ستم مزدور جیره خوار کنید👊💪 امروز(۲/بهمن/۱۴۰۲)نگران از دست دادن کاربریم نیستم🍂🍂خدای قشنگم؛خدای من♥️این روزها بیشتر حواست به من باشد!میگویند بزرگترین شکست از دست دادن ایمان است...حواست باشد که من شکست نخورم!من هنوزم تو را به نام قاضی الحاجات میخوانم؛حتی اگر همهی التماسهایم را نادیده بگیری...هنوز هم تو را الرحمن الراحمین میدانم؛حتی اگر سخت بگیری...هنوز هم تو همان خدایی! اما من...نگذار که از دست بروم عزیز دلم😍من امیدم به توست...برای دلم امن یجیب بخوان!امن یجیب بخوان تا آرام شود این مضطرب...تا آرام گیرد این قلب نا آرام من...♥️❤️❤️،یادمان باشد که ما خون دادهایم🇮🇷یک بیابان مرد مجنون دادهایم🇮🇷یادمان باشد پیام آفتاب🇮🇷دست نااهلان نیفتد انقلاب🇮🇷هالووین جن میشن،ولنتاین رل میشن،کریسمس مسیحی...محرم که میشه همه آریایی هستن،عرب نمیپرستن😆
هیچوقت از مهمون سرزده خوشم نیومده.حالا شما که نبودی،چجوری هم دوستت کلید داشته هم عمو؟
شوهرم شاگرد داره تو مغازه شاگردشم داداششه کلید داد دستش بعد دوستم از اون گرفت عموم هم میدونین شاگر با ما نیست گفت شما بمونین سفرتون خوش باشین ما فقط جا خواب میخاییم گفتم عمو نمیدونی من بخاطر چی با ۲۲۰برگشتم خونه 😅
حالا بگم باورت نمیشه من صبح رسیدم اصفهان ظهرش داداشم و زن داداشم اومدن بیان خونه ما انقد خیالم راحت بود خونه مرتبه که هرچی گفتن نه نیستی ما میرم هتل نذاشتم 😅😅😅