2777
2789

من یکماه اززایمانم میگذره ازبعد زایمانم بخاطراینکه شهرغریب بودم وافسردگی بعد زایمانن گرفتم وحال روحیم ب شدت بدبودوتنهابودم اومدم خونه مامانم قصددارم تادوماهگی بچم بازم بمونم وبعدبرم خونه خودم ولی میترسم وقتی رفتم چجوری ازپس همه کارام بربیام باین وضع کم خوابیدن بچه من حتی ب خودمم نمیتونم برسم شماهاچیکارکردین تجربه هاتونوبگید

بلاخره تا یه مدت هیچی مثل روال قبل نیست این رو بپذیر 

من به هیچ عنوان بچه نمیخوام ولی شوهرم دوست داره ولی اگه ی روز بخوام بچه دار بشم باید شاسی بلند دم در پارک شده باشه تو خونه بزرگ خودم رو مبل دراز بکشم و به طلاهای زیادی که دارم نگا کنم و دو تا کارت پر از پول که حداقل هر کدوم دو ملیارد توش باشه هم زیر بالشم باشه تا بتونم ب اوردن بچه فکر کنم اره عزیزم بی مایه فطیره

من بلافاصله بعد از غذا ظرفارو میشستم چون اینجوری خیلی کمتر طول می‌کشه تا بمونه و جمع بشه و زیاد بشه 

شب بعد از خوابیدن نی نی هم گازو پاک میکنم و جارو دستی میکشم تا فردا خیلی کار خاصی نداشته باشم و به بچه برسم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من مجردم

ب خودت سخت نگیر تا جایی که میتونی انجام بده

یا از همسرت کمک بگیر یا بگو برات کمکی بگیره

مهم نیس خونه ات شلخته اس، مهم نیست غذات خیلی سبکه، مهم نیست اینا مهم اینه حال خودت خوب بشه

بعدش کم کم رو روال میوفتی

الان روزای اوله و حجم زیادی از مسیولیت رو یهو رو شونت حس میکنی

فک کن چقدر ممکنه شرایط ازتو سختر وجود داشته باشه واز پس ش براومدن،من پسرم کلاس اولی شد و هشت روز بعدش دخترم به دنیا اومد شما فکر کن رسیدگی به یه کلاس اولی،نوزاد کولیک ی بدقلق که تا شیش ماهه اول تاصبح فقط جیغ میزد،همسرم وکارای خونه و....همش میگذره سعی کن مدیریت کنی

بالاخره باید بپذیری که شرایط عوض شده و مثل قبل دستت باز نیست که برنامه دقیق و سفت و سخت  بریزی .باید برنامه ها تو در جهت جریان زندگی ببری جلو . هر چقدر هم خونه مادرت بمونی تا نری خونه خودت این مساله برات حل نمیشه . من کلا خونه خودم بودم یه دوماهی سخت بود تا راه افتادم . ولی مثلا سخت نمیگرفتم مثلا اگر نصف شب بچه بیدار بود نمیخوابید ناهارمو نصف شب میپختم صبح که اون میخوابید منم می خوابیدم . اینجوری میگم در جهت جریان برو جلو . یه جور هر چه پیش اید خوش اید

اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚
من دوقلو دارم قبل از بارداری خونم تمیز و مرتب الان مرتب میکنم ۱ دقیقه بعدش بمب ترکیده

وای دوقلو هم خیلی سختی داره من ک توهمین یکیش موندم.بابیخوابی و رسیدگی ب خودتون و خونه وزتدگی چیکارامیکنید؟؟

وای دوقلو هم خیلی سختی داره من ک توهمین یکیش موندم.بابیخوابی و رسیدگی ب خودتون و خونه وزتدگی چیکارام ...

خونه رو ول کردم خودمم ول کردم فقط به بچه ها و خورد و خوراکمون شست و شو می‌رسیم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز