دکتر هر بار میرفت بیرون اتاق تا عکس رو مشاهده کنه و بر میگشت منم منتظر شنیدن این حرفش بودم ک بگه که لوله هات بازشدن 💔
ولی دفعه اخری ک اومد داخل اتاق گفتش ک باز نشدن
هیچکدومشون باز نشدن 😭😭😭
و کاری از دست من برنمیاد ببر به دکترت نشون بده ببین چه پیشنهادی بهت میده و از اتاق رفت بیرون و همسرم رو صدا کرد بیاد اتاق و کمکم کنه.
شوهرم اومد تو و بلندم کرد خونریزی داشتم و بدنم به شدت ضعیف شده بود بخاطر تحمل دردها. گریم گرفته بود به همسرم گفتم هر دوتا از لوله هام بستن و باز نشدن
شوهرم هم دلداریم میداد ک روشهای دیگ هم هست گریه نکن همه چیز درست میشه. رفتم سرویس بهداشتی و خودمو شستم و نوار بهداشتی گذاشتم و اومدیم سالن انتظار تا جواب عکسم حاضر بشه