2777
2789
عنوان

از دست حرفای مادرشوهرم نمی دونم بخندم یا گریه کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 265 بازدید | 25 پست
به خدا دلم داره خنک میشه که برادرشوهرم داره پوستشون می کنه

همیشه همینطوره...خدا همه چیزو به وقتش تلافی می‌کنه 

الهی هیچوقت محتاجشون نباشید

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

باز خوبه مال تو شوهرت تیکه گردن گرفت منو بگو میگفتن کل جهیزیه رو خودت بیار ما هم چی بشه یه عروسی بگیریم برات که حتما تو رستوران بوده چون مارشوهر مرحوم گفت آخیش راحت شدیم دیگه پول تالار نمیدیم

من بودم باهاش قطع ارتباط میکردم می فهمیدم زنک چنین کاری کرده...یا اینکه کم میرفتم خونشون زیادم راهش ...

ما هم ماهی یه بار میریم خونشون زودم بر میگردیم الانم که دیگه کمتر 

چهار پنج ماهی یه بار هم دعوتشون می کنم 

ما هم ماهی یه بار میریم خونشون زودم بر میگردیم الانم که دیگه کمتر چهار پنج ماهی یه بار هم دعوتشون می ...

دعوت میکنی؟من باشم حتی شمارشم بلاک میکردم چه برسه دعوت کنم...شما دلت بزرگه...جاری من با اینکه این همه کمکش کرده بودن سالی یه بار چی میشد دعوت میکرد مارشوهرمو...

همیشه همینطوره...خدا همه چیزو به وقتش تلافی می‌کنه الهی هیچوقت محتاجشون نباشید

منکه بمیرمم دستم جلوی اینا دراز نمی کنم 

اینا باعث شدن من یه خاطره خوش از دوران عقدم نداشته باشم چون مدام درگیر پول جمع کردن برای این چاله چوله ها بودیم و فرصت خوش گذرونی نداشتیم 

ممنون عزیز  

الهی شما هم به هرچی میخوای برسی 

باز خوبه مال تو شوهرت تیکه گردن گرفت منو بگو میگفتن کل جهیزیه رو خودت بیار ما هم چی بشه یه عروسی بگی ...

خوب ما رسم داشتیم و بابامم تو خرید تیکه ها به شوهرم کمک کرد وقتی دید خیلی تو فشاره 

منکه بمیرمم دستم جلوی اینا دراز نمی کنم اینا باعث شدن من یه خاطره خوش از دوران عقدم نداشته باشم چون ...


  

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
خوب ما رسم داشتیم و بابامم تو خرید تیکه ها به شوهرم کمک کرد وقتی دید خیلی تو فشاره

خب ما هم رسم داشتیم اما مادر عوضیش که خدا نیامرزش خیلی اذیت کرد...من هم قصد نداشتم کل جهیزیه رو بیارم البته 

دعوت میکنی؟من باشم حتی شمارشم بلاک میکردم چه برسه دعوت کنم...شما دلت بزرگه...جاری من با اینکه این هم ...

به خاطر شوهرم دعوت می کردم چون رفتارش با پدر و مادر من خیلی خوبه و نمی خوام فکر کنه برای خانواده اش ارزشی نمیزارم 

به هر حال الانم شوهرم دیگه از دستشون دلخوره گمون نکنم دیگه نیازی باشه دعوتشون کنم 😅

به خاطر شوهرم دعوت می کردم چون رفتارش با پدر و مادر من خیلی خوبه و نمی خوام فکر کنه برای خانواده اش ...

آها من وقتی مادر پدرمو آدم حساب نکرد تصمیم نداشتم ننه باباشو آدم حساب کنم دعوت کنم البت که باید خودش میخواست دعوت میکرد بعدم براشون از بیرون غذا میخرید چون اصلا دستو دلم نمیره...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   my_00  |  1 روز پیش
توسط   nnnnop  |  9 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز