من تو زندگیم اشتباه زیادکردم شاید مسخره بیاد بنظرتون ولی وقتی ۱۱ سالم بود عاشق یکی شدم تو فامیل که ۱۶ سال ازم بزرگتر بود خیلی دوسش داشتم واقعا عاشقش بودم ولی آدمی بود که با همه هست در حسرت یه نگاهش ۱۰ سال سوختم.بخاطر عشقش همه بلایی سرم اومد خرابی هاشو میدیدم اعتنا نکردنش باردار شدن دوس دخترش ...هستیمو وقفش کردم.از ترسم نگفتم عاشقم ولی همه میدونستن.تا اینکه رفتم دانشگاه
یه نفر منو اینطوری دیوانه وار دوس داشت باهاش دوست شدم خیلی دوسش دارم اونم داره همه چی بین مون خوبه ولی انگار سرنوشتم تاریکیه.این فرشته الهی یه عیب بزرگ داره و اونم اختلاف قدمونه که من بلندترم.مردم نمیدونید چه کردند با دلمون .بیچاره مون کردن.حالا باهاش سر یه قضیه دیگه قهرم میدونم زنگ میزنه میاد دنبالم اما تصمیم گرفتم بخاطر خودش دیگ جوابشو ندم.نمی دونید چه زجری دارم میکشم.زندگیم تموم شد.دیگ دنبال خوشبختی نمی دوم.
فقط میخوام زجر اون تموم شه.