ببین همسر شما درک داره
میتونه بشینه به حرفت گوش بده و منطقی مسئله رو بررسی کنه
همسر من یکم خودشیفته تشریف داره اصلا زیربار نمیره همیشه هم منو مقصر میدونه اصلا نمیشه باهاش حرف زد یا راجبه مسئله مهمی مشورت کرد توانایی گفت و گو نداره پیرم کرده
بله گفتگو رو دوست داره شوهرم. البته چندین بار وسط گفتگو توهین کرده منم عصبی شدم بحث بی نتیجه مونده . این مدتم یکی دوماه دیگه حرف نزدم وقتی می دیدم طلبکار میشه به غرورم برمیخورد بعد انقدر بی تفاوت شدم کم کم گیر داد گفت چته چرا دیگه با عشق نگام نمی کنی منم نیش و کنایه زدم اون بیشتر گیر داد تا آخرش گفتم چمه . با داد و دعوا گفتم چمه اما می دونست دیگه خیلی فشار رومه بهش گفتم از ترس اینکه حق به جانب بگیری و یه چیزی بگی که بدترم کنی خواستم دیگه کاری کنم فک کنی برام مهم نیستی و از این حرفا
... مردا مثل فنر میمونن در میرن گاهی دوباره باید تنظیم شن اه آدم خسته میشه بخدا
باز خوبه حداقل درک کرده ایندفعه من وقتی خیلی دلخور میشم ازش سرد برخورد میکنم منو مقصر میدونه میگه داری رابطمونو با این سرد بودنت خراب میکنی
راجبه مشکلاتم که اصلا نمیتونم باهاش حرف بزنم چون نمیتونه گفت و گوی سالمی داشته باشه حرف حرف خودشه
همیشه هم فک میکنه ایراد از منه
اصلا نمیتونم باهاش درد و دل کنم میگه من از زن ضعیف و این حرفا خوشم نمیاد درد و دل کردنو ضعیف بودن میبینه با بقیه و اطرافیان خیلی خوش برخورده توی ظاهر ولی منو پیر کرده
شوهر منم یه کمی ظاهرسازیو دوست داره اما تا حدودی مشاور رو گول زد خودشو بهتر از اونچه هست نشون داد اما من برام مهم نبود معمولا سعی میکنم خودمو بسازم قوی تر شم خیلی خیلی هم موفق نمیشم ولی باز زومم رو از روی اون برمیدارم راحت ترم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
