کاغذ رو گرفتم و مستقیم رفتم خونه ،شب تا صبح بیدار موندم ، فکرت از سرم بیرون نمیرفت عین دیوونه ها روی تخت ولو شده بودم و به کاغذ نگاه میکردم و اسم زیرش: الکس
قلبم دو دل بود ،منی که به شماره ای که از پسرا گرفته بودم جواب نمیدانم نمیدونم چی شد که بهت پیام دادم و رابطه دوستی ما شروع شد
بعد مدت ها رفتن به اون کتابخونه تنها بهونه من برای دیدنت بود،و شنیدن صدات موقع بحث تنها دلگرمی من، از همون موقع متوجه علاقت به گل ها شدم و معنی هایی که دارن
بهم گفتی میدونی گل رز سفید نشون دهنده نیت پاکه و رز قرمز نشون دهنده عشق خالص نمیدونم چرا ولی این جملت گوشه ذهنم حک شد
بهت پیشنهاد دادم که پشت کتابخونه یه باغچه کوچیک برای پرورش رز درست کنیم و تو با شنیدنش چشمات برق زدو بی هیچ حرفی گفتی قبوله، از اون روز به بعد هر هفته یه رز سفید میکاشتیم و تو جوری مراقبشون بودی که انگار برات از گنج با ارزش ترن