من تازه عروس هستم یه سالی هست ک عروس این خانواده شدم ،یه جاری دارم ۳۰ سالشه من۱۹ سالمه هب بخاطر اختلاف سن و اخلاق جاریم کلا رابطه صمیمانه ای نداشتیم خیلی معمولی بودیم
تا اینکه استوری و پست های اینستاشو دیدم یه فیلم و دابسمش های عجیب و مسخره ک ابرو خانواده شوهرمو میبرد ازخودش میزاشت و مثلا میخواست بلاگری کنه خلاصه من اهمیت ندادم و هردومون پیج همو داشتیم ک من میدیدم بعضی وقتا استوری درباره بدی های خانواده شوهر میزاشت و من از نزدیک شاهد کمک ها چه مالی چه مادی و محبت های خانواده شوهرم بهش بودم و واقعا تعجب میکردم ولی چیزی نمیگفتم ،گذشت تا یه عکس استوری کرد و اسم خاله همسر داخل استوریش اورده بودخلاصه من چون از قبل میشناختمش به خودم قول داده بودم اصلا دخالت نکنمم به هیچ عنوان حرفشو من نزنم بزارم خودشون بگن یه من ربطی نداره
ولی بعد این استوری من کنار مادرشوهرم نشسته بودم یهو ازش سوال کردم خاله شوهر کیه فلانی گذاشته(همسرم با خاله هاشون قهرن از قبل و من هیچی ازشون نمیدونستم و تاحالا ندیده بودمون کلا نمیشناختم ) یهو مادرشوهرم گفت کو من نشون ندادم فقط گفتم فلانی گذاشته کیه این؟ همین من دیدم مادشوهرم عصبانی شد زنک زد به برادرشوهرم و دعوا ک چرا با اینا رابطه دارین بعد ک قط کرد گفتم مامان چرا اینکارو کردی الان چه فکری درمورد من میکنن(من اونجا متوجه جنگ و قهر جدیشون شده بودم تازه) اونم اهمیت نداد بعد جاریم همه حرفاشو تو استوری میزنه😑😂
دیدم پشت بندش استوری گذاشت:کسی ک توی این سن و سال حرف ببره و بیاره و خونه خراب کن باشه خدابه داد ایندش برسه)
من متوجه شدم با منه و گفتم خب الان این فکر کرد من از عمد این کارو کردم رفتم بهش پیام دادم ک میدونم با منی ولی من اصلا خبر تداشتم و از قصد اینکارو نکردم من باهات دشمنی ندارم ک تو مثل خواهر بزرگتر منی و سوتفاهم شده من فقط سوال کردم و اصلا خاله های شوهرمو نمیشناختم و با من دشمن نباش(از قبلم کرم میریخت و پشت من حرف میزد من محل نمیزاشتم)اینجا بود ک سیل ویس های فحش و نفرین و بد و بیرا به سمت من روانه شد یعنی هرچی از دهنش در اومد به من گفت
منم گفتم من ک از قصد این کارو نکردم ولی توهم اگه میخاستی بقیه نفهمن استوریش نمیکزدی وقتس همچیو استوری میکنی باید انتظار همه جور واکنشو داشته باشی
بعدم گفتم اگه من میخاستم حرف تو رو بزنم از استوریای قبلیت میگفتم نه اینا
زنگ زد بود از اونور به شوهرم کلی با اونم سر من دعوا کرد بود کلی حرف منو به شوهرم زد بود
از اونورم ویس به مادرشوهرم میداد و فحش من میداد
خلاصه من ک پشمام ریخته بود از این حجم از نفهمی😑شوهر و مادرشوهرمم کفتن اصلا جوابشو نده این خودش همینجوری چند سال ما میشناسیم بهش عادت داریم به این رفتارا
دیگ منم چیزی نگفتم و از پیجش در اومدم و اونم از پیجم ریمو کردم ک دیگ استوزیشو نبینم اونم برا منو نبینه ک دوباره حرف و حدیث نشه
بعد یه هفته متوجه شده بود باز اومد به شوهرم پیام داد چرا فلانی پیج رو من بسته خیلی زشت کارش باشه فک میکنم جاری ندارم و باز کلی درمورد من
دیگ شوهرمم بهش محل نداذ منم هیچی باز نگفتم ک دهنشو ببنده
بعد یه ماه به اصرار مادرشوهرم رفتیم بهشون یه سر بزنیم…