دوستش تازه از شمال اومده جلو اون فاز خوبی میگیره حالا بیاد سر حرفو باز میکنیم
یه خونه مسکن مهر داریم مستاجرش رفته حالا هی هرروز به یه بهانه میره اونجا از این میترسم
امروز عصر بهم زنگ زد گفت اره رفتم ایزوگامی اوردم سقف اب داده بود درستش کنه فلان ....
از دوستش ماشینشو گرفته ولی هنوز انتقال سند ندادن برا همین ماشینش که از/عوارضی رد میشه پیام میره برا دوستش
حالا عصری با یه مهربونی خاصی بهم زنگ زد ایزوگامو اول تعریف کرد بعد گفت فلانی زنگ زده گفته چرا هی میری اونجا
ترسید خانوم دوستش بهم بگه