2777
2789
منم دوسش ندارم. برام مهم نیس زندگیش چی میشه خواه خوشبخت خواه ن. اما ب خاطر عمرم ک الکی سوزوندش نمی ...


میدونم عزیزم.فقط خواهش میکنم تو خونه نمون چون من اوایل کم مونده بود افسرده بشم.ولی یه دفه گفتم تاکی؟رفتم تو جامعه فعال تر از قبل .الان خیلی روحیم عالیه همشم مدیون اول خدا بعد ورزش 

ن دنیا ب اخر نرسیده اما تو جامعه ی ما تنها زندگی کردن از همه نظر سخته من ادمش نیستم.


گلم انشالله تو هم زندگی خوبی که واقعا در اون آرامش داشته باشی نصیبت بشه

آرامش خیلی مهمه

گاهی نبود خیلیا در کنارت اون آرامشو بهت میده

و بودنشون آرامشو ازت میگیره

ازنظر من یه خانوم مطلقه و یاخانومی که شوهرش فوت شده ،حق زندگی ازدواج و هرچیزی درجامعه داره درست مثل یه دختر مجرد

و نباید خیلی تفاوت قائل شد بینشون


هرگــــز نخواب کــوروش ! ایران پــدر ندارد....

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بازم کامل حسش نکردی


شاید اما بچه طلاق بودن خیلی بدتر از مطلقه بودن هست وقتی شش ماهه بودم مادرم ترکم کردورفت پدرمم ازدواج کردخدامیدونه چه سختی هایی کشیدم درحالیکه هم پدرم وهم مادرم هردو عین خیالشونم نبود هرچی شد سرمن اومد

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست...مثل افسانه ای شیرین و عجیب وغریب که سخت می شود باورش کرد.آخرچطور می شود یک دفعه مادرشد.همین که نقطه ای تپنده را نشانت میدهندومیگویند این بچه شماست. همه چیز تغییرمی کند.دستت رامی گذاری روی شکم وحس میکنی ازهمین حالا بایدقوی ترباشی.بایدمحافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک.بایدحامی اش باشی.همراهش باشی.شروع به تکان خوردن که می کندفکرمیکنی دیگرخودت نیستی.دیگرپاهایت روی زمین نیست.لذتی وجودت را میگیرد که با کمترچیزی قابل قیاس است.باگذشت هر روز و هرماه چقدر عاشق تری میشوی.چقدر قلبت برایش می تپد.  برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهد بود.چشم هایش  دهانش  انگشت هایش. ازهمین روزهاست که نگرانش می شوی.که چرا تکان نمی خورد.چرا نمی چرخد.چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست  جادویی که همه چیز راتغییر می دهد.جادویی که تورا تغییر می دهد ودیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند.بعد از این کسی هست که تور را مادر صدا خواهد کرد ماااااااااااااااادر
خداروشکر

من خیلی رنج کشیدم آخه همسر سابقمو خییییییلی دوست داشتم در واقع عاشقش بودم لحظه ای که دیر میومد و یا نمیومد گریه میکردم در کمال ناباوری زندگیمو بهم زدن و به زور از زندگیم بیرونم کردن شش سال اندازه دنیا غصه خوردم وقتی فهمیدم دوباره ازدواج کرده تمام دنیا رو سرم خراب شد از محل کارم مرخصی گرفتم و آژانس گرفتم و رفتم امامزاده ای که پدرم دفن شده بود اونجا توی آژانس زجه میزدم انقد گریه کردم تا رسیدم حتی پولو دادم به راننده و بقیه پولو پس نگرفتم و رفتم تا ظهر فقط گریه کردم بعد هم صورتمو شستم و رفتم خونه مامانم انگار فهمیده بود نمیخوام صورتمو ببینه حتی نگاهم نکرد بعد عصر دوباره رفتم سر کار و اصلا نفهمیدم تا چند ماه چی بر من گذشت بعد از هشت ماه عروسی گرفت روزی هم که فهمیدم عروسی گرفته باز هم گریه کردم انقد گریه کردم که بالا آوردم....چه روزای سختی بود

من یه دوره ای از زندگیم بودم

خدا شاهده فرقی با مجردی نداشت

البته من خانواده و دوستان و کار خیلی خیلییی خوبی دارم که روابطمون هیچ فرقی نکرد و هیچ حرف و سخنی نبود که اذیتم کنه

امروز جايي هستم كه خواسته ام و فردا جايي خواهم بود كه ميخواهم....
م متاسفم اگر کسیو ناراحت کردم. اما بخدا خودمم داغونم

 الهــــــی به حق بزرگی خداوند دلت آروم بشه عزیزم

درهرحال زندگی جریان داره،تا زنده ایم باید زندگی کنیم

منتها بستگی داره به خودمون که اون زندگی رو چطور بگذرونیم😊پس زندگی کن و گذشته رو از ذهنت بریز دور که نه تنها سودی نداره بلکه هم لحظات زندگیتو نابود میکنه هم عمرت تلف میشه هم آرامش نداری

موفق باشی و خوشبخت عزیزم😊

هرگــــز نخواب کــوروش ! ایران پــدر ندارد....
بچه طلاق بودن سخته؟چه سختیایی داره؟؟؟منم خواهر زادم بچه طلاقه کلاس سوم و ابتداییه نمیدونم بزرگ بشه چ ...


اگه بچه طلاق باشی میفهمی که من چی میگم یه بچه طلاق با هربارقربون صدقه رفتن مادرای دیگه برای بچه هاشون دلش از غصه داغون میشه.همیشه احساس ترس میکنه که مبادا کسی بخواد اذیتش کنه.همیشه به این فکر میکنه که آیا کسی هست که دوسش داشته باشه؟یه بچه طلاق بیشتر وقتا به خودکشی وفرار ازخونه فکر میکنه.همیشه از دست ناپدری ونامادری در عذابه خیلی احساس بدی داره خدا نصیب هیچ کس نکنه واقعا اشکام دوباره سرازیزشد نمیتونم بیشتر توضیح بدم

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست...مثل افسانه ای شیرین و عجیب وغریب که سخت می شود باورش کرد.آخرچطور می شود یک دفعه مادرشد.همین که نقطه ای تپنده را نشانت میدهندومیگویند این بچه شماست. همه چیز تغییرمی کند.دستت رامی گذاری روی شکم وحس میکنی ازهمین حالا بایدقوی ترباشی.بایدمحافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک.بایدحامی اش باشی.همراهش باشی.شروع به تکان خوردن که می کندفکرمیکنی دیگرخودت نیستی.دیگرپاهایت روی زمین نیست.لذتی وجودت را میگیرد که با کمترچیزی قابل قیاس است.باگذشت هر روز و هرماه چقدر عاشق تری میشوی.چقدر قلبت برایش می تپد.  برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهد بود.چشم هایش  دهانش  انگشت هایش. ازهمین روزهاست که نگرانش می شوی.که چرا تکان نمی خورد.چرا نمی چرخد.چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست  جادویی که همه چیز راتغییر می دهد.جادویی که تورا تغییر می دهد ودیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند.بعد از این کسی هست که تور را مادر صدا خواهد کرد ماااااااااااااااادر
من خیلی رنج کشیدم آخه همسر سابقمو خییییییلی دوست داشتم در واقع عاشقش بودم لحظه ای که دیر میومد و یا ...


بمیرم برات خیلی سخته واقعا

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست...مثل افسانه ای شیرین و عجیب وغریب که سخت می شود باورش کرد.آخرچطور می شود یک دفعه مادرشد.همین که نقطه ای تپنده را نشانت میدهندومیگویند این بچه شماست. همه چیز تغییرمی کند.دستت رامی گذاری روی شکم وحس میکنی ازهمین حالا بایدقوی ترباشی.بایدمحافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک.بایدحامی اش باشی.همراهش باشی.شروع به تکان خوردن که می کندفکرمیکنی دیگرخودت نیستی.دیگرپاهایت روی زمین نیست.لذتی وجودت را میگیرد که با کمترچیزی قابل قیاس است.باگذشت هر روز و هرماه چقدر عاشق تری میشوی.چقدر قلبت برایش می تپد.  برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهد بود.چشم هایش  دهانش  انگشت هایش. ازهمین روزهاست که نگرانش می شوی.که چرا تکان نمی خورد.چرا نمی چرخد.چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست  جادویی که همه چیز راتغییر می دهد.جادویی که تورا تغییر می دهد ودیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند.بعد از این کسی هست که تور را مادر صدا خواهد کرد ماااااااااااااااادر
بمیرم برات خیلی سخته واقعا

خدا نکنه خانومی ...من تنها راه آرامشمو در این دیدم که برم سمت خدا انقد دعا و نماز شب و نماز مستحبی میخوندم که نگو حتی یادمه یه نمازی بود که فقط باید 15 ذی القعده خونده میشد 4 ساعت طول میکشید من میخوندم و ساعت ها گریه میکردم 

یادمه یه خوابی دیدم این اواخر.....تو خواب دیدم یه خانومی دست منو گرفته و با خودش برده توی خونه ای که پدر و پسر فقیری هستن و هر دو بسیار مریضن اون خانوم که توی خواب احساس کردم حضرت معصومه هستن به من گفتن ببین این پدر و پسر سالهاست که مریض هستند ولی هیچ وقت گله و شکایتی به خدا نداشتن همونطور که داشتم نگاشون میکردم اون خانوم دستمو رها کرد و بصورت نوری از سقف خونه خارج شدن وقتی داشتن میرفتن با صدای بلند به من گفتن صبببببر  کن معصومه (اسم منو صدا زدن) دوباره گفتن صبر کن معصومه به محضی که چشامو باز کردم و از خواب پریدم توی بیداری دیدم که اون نور داره از سقف خونه خارج میشه بهش گفتم آخه تا کی که دیگه جوابی نشنیدم و اون نور رفت بیرون ....خداروشکر الان همسر خوبی دارم خونه خودم هستم و از زندگیم راضیم حتی از مادرشوهرم که فرشته ست....

خدا نکنه خانومی ...من تنها راه آرامشمو در این دیدم که برم سمت خدا انقد دعا و نماز شب و نماز مستحبی م ...

موهای بدنم سیخ شدن خداروشکرعزیزم که عاقبت بخیرشدی

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست...مثل افسانه ای شیرین و عجیب وغریب که سخت می شود باورش کرد.آخرچطور می شود یک دفعه مادرشد.همین که نقطه ای تپنده را نشانت میدهندومیگویند این بچه شماست. همه چیز تغییرمی کند.دستت رامی گذاری روی شکم وحس میکنی ازهمین حالا بایدقوی ترباشی.بایدمحافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک.بایدحامی اش باشی.همراهش باشی.شروع به تکان خوردن که می کندفکرمیکنی دیگرخودت نیستی.دیگرپاهایت روی زمین نیست.لذتی وجودت را میگیرد که با کمترچیزی قابل قیاس است.باگذشت هر روز و هرماه چقدر عاشق تری میشوی.چقدر قلبت برایش می تپد.  برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهد بود.چشم هایش  دهانش  انگشت هایش. ازهمین روزهاست که نگرانش می شوی.که چرا تکان نمی خورد.چرا نمی چرخد.چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست  جادویی که همه چیز راتغییر می دهد.جادویی که تورا تغییر می دهد ودیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند.بعد از این کسی هست که تور را مادر صدا خواهد کرد ماااااااااااااااادر
اگه بچه طلاق باشی میفهمی که من چی میگم یه بچه طلاق با هربارقربون صدقه رفتن مادرای دیگه برای بچه هاشو ...

ببخشید ناراحتت کردم من خواهرم به خاطر دخترش هیچوقت ازدواج نمیکنه و دخترش پیششه ولی بازم فک کنم جای خالی پدرشو حس میکنهه😢😢😢😢😢

برای سلامتی شوهرم و دخترم صلوات
قربونت عزیزم...ان شالله همه دخترها عاقبت بخیر بشن از جمله شما


ممنون عزیزم منم 4ساله ازدواج کردم  

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود بچه دار شدن مثل یک جادوست...مثل افسانه ای شیرین و عجیب وغریب که سخت می شود باورش کرد.آخرچطور می شود یک دفعه مادرشد.همین که نقطه ای تپنده را نشانت میدهندومیگویند این بچه شماست. همه چیز تغییرمی کند.دستت رامی گذاری روی شکم وحس میکنی ازهمین حالا بایدقوی ترباشی.بایدمحافظت کنی از این نقطه تپنده کوچک.بایدحامی اش باشی.همراهش باشی.شروع به تکان خوردن که می کندفکرمیکنی دیگرخودت نیستی.دیگرپاهایت روی زمین نیست.لذتی وجودت را میگیرد که با کمترچیزی قابل قیاس است.باگذشت هر روز و هرماه چقدر عاشق تری میشوی.چقدر قلبت برایش می تپد.  برای اویی که هیچ نمیدانی چه شکلی خواهد بود.چشم هایش  دهانش  انگشت هایش. ازهمین روزهاست که نگرانش می شوی.که چرا تکان نمی خورد.چرا نمی چرخد.چرا با لگدهایش نمی گوید من اینجام. بارداری مثل یک جور جادوست  جادویی که همه چیز راتغییر می دهد.جادویی که تورا تغییر می دهد ودیگر اسمت را برای همیشه عوض می کند.بعد از این کسی هست که تور را مادر صدا خواهد کرد ماااااااااااااااادر
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز