خانوادم منو به حدی زجر دادن و اذیت کردن
که اون مریم مستقل و خودساخته شده یه آدمی که تنها امیدش برای نجات از دست اینا شوهره
خدا کنه تا چندسال دیگه یه پول کلون بیاد دستم یه خونه بگیرم از پیششون برم
خدا کنه حداقل شوهرم دوستم داشته باشه منو درک کنه فکرشو میکنم که یه آدمی اینجوری پیشم باشه از ذوق اشک میریزم وای اینا همش رویاعه
مرد جماعت وفا نداره و بدرد هم نمیخوره