اها
منم حاضر به ازدواج نبوده و نیستم چون اصلا از نظر رفتاری تفاهم نداشتیم
قیافش خوب بود وضع مالیش خوب بود مهندس عمران بود اخلاقش خوب بود خانوادش خوب بودن ما دوست نبودیم ولی صحبت میکردیم من ازش خوشم میومد
چند بار بهم گفت بیام بگیرمت ولی من سخت گفتم نخیر غلط کردی حق نداری این حرفو بزنی نشنیده میگیرم ولی در واقعیت دلم باهاش بود عقلم میگفت از نظر رفتار بهم تمیخوریم
اونم ازدواج کرد و من داغون شدم ولی خوشبختانه الان بهش حسی ندارم عالیم