خیلی عجیب دیدم ولی یکیشو تعریف میکنم دیدم دنیا رو تاریکی گرفته تار یک تاریک بعد به آسمون نگاه کردم دیدم یه ماه تو آسمون پیدا شد به چه درخشندگی و بعد اون یازده ماه دیگه اطرافشو گرفتن و دنیا از تاریکی در اومد و فرشته ها از آسمون رو سر مردم دنیا بابت پیدا شدن اون ماه شیرینی میریختن اهل آسمان جشن گرفته بودن بعد دیدم رو زمین جنگ شد اون ماه به زمین اومد و به جنگ پایان داد و دنیا از تاریکی دراومدو روشنایی فراگیر شد
🫠من خیانت نکرده بود ...فقط دلم تنگش بود ...و هستتتت
سیننمیزد پیامامو تو برف بودیم دستمو گرفته بود ...نشست رو یه تخته سنگ نشوندم رو پاهاش
صداش زدم گفت جونم جوجه؟(همیشه اینطوری جوابمو میداد)
گفتممیشه بیشتر بغلم بمونی؟میشه محکم تر بغلت کنم؟ت خوابم و میدونم بیدار میشم ...
بالا کوه بودیم بلن شد پرتمکرد پایین و رفت
با گریه شدید از خواب بیدار شدم
همون روز هم روز خوبی برام نبود
پرچم گنبد حرم آقام امام حسین رو عوض میکردم میخواستم سیاه رو دربیارم و قرمز رو بندازم جاش یهو یادم اومد که هنوز اربعین نشده و عوضش نکردم
هنوزم تو کف خوابمم که چی بوده تعبیرش
دیروز صبح خواب دیدم دخترخالم لخت لخت اومده توجمع. مامانم زنگ زد گفت همین دخترخالم مادربزرگ شده ونوش به دنیااومده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
