در حال حاظر این سه تارو یادمه
همسایه تو چشمام نگاه کرد بعد خودشو پرت کرد پایین کنارشم یکی دیگه وایستاده بود دوتاشون به من زل زده بودن
شب تو قبرستون داشتم میدویدم و بعدش افتادم تو قبر خالی
یک هواپیما داشت از بالای ساختمان رد میشد برخورد کرد به یه ساختمان و پرت شد پایین بعد دونه دونه ساختمان های کناریشم ریختن بعد من داشتم از پنجره نگاه میکردم دیدم خودمم دارم با ساختمان سقوط میکنم ولی وقتی رسیدم زمین نمردم انگار وارد یه دنیای دیگه شدم همه داشتن زندگی عادیشون میکردن تو فروشگاه همه خرید میکردن و ..