داشتم میدوییدم
هی سرعت کند میشد الکی با دمپاییم بودم
پریدم از خواب گفتم سری بعدی کفش میپوشم
بعدش یه سری دیگه هم اینجوری شد باز دمپایی داشتم رفتم اسانسور مر موجودات ژله ای بود از بالکنمون پریدم پایین بعدش اومدم برم درو باز کردم یه ادامس کف خیابون بود کف خیابون پام رتف روش دیگه نتونستم حرکت کنم😑
بعدش اون روحه ک شبیه غول چراغ جادو بود اومد تبدیل شد به یه ادم گرفت دست و پامو بست خواست بندازتم تو دریا جلو تمساحا من نیمدونم چجوری بلیط امریکا گرفتم از اینجا رفتم بعد اونجا پرواز کردم اومدم با دوستتمجمع کردیم اخر الزمان شد ازیر زدن ماعن تو گوشه باریک بودیم داعشی ها ریختن دوستام شدن بابا مامانم منم از ارس فرار کردم تو گاو صنندق اومدن نف ریهتن اتیشم زدن بعدش فرار کردم خونه همسایه شبیه خونه اوشین بود
اونجا هم رام دادن عوله اومد با پسر ها و دخترای صابخونه رفام تو اتاق قایم شدم
بعدش برگشتم خونه اومدم کیفمو بردارم فرار کنم یه ربات افتاد دنبالم پام رو فرش بود لیز خورد خوردم ب ستون و نصف شدم بعدشم از خواب پریدم
اصلا نفهمیدم چی شد
هیچ محتوایی نداشت
حالبه خیلی مهیج بود هی سعی میکردم بخوامب ببینم بقیش چی میشه.یه سریم خواب یدوم یمتونم پرواز کنم یه دایناسور بوده ما رفامی تو ارامگاهش دست کشیدیم رو بدنش ک به سنگ تبدیل شده بعدش منو گداشت رو صندلی دست و پامو بست یه چیزای یحالت شاخه درسخت داشتن منو میبلعیدن فرار کردیم یددیم رفتم دارم لباس پرو میکنم دایناسوره اومد منم پرواز کردم و گفتم من میتونم شکستت بدم بعد محو شدم تو توابم دیدم اومدم تو دنیا واقعی کوله مشت یابزار برداشتم رفتم با. ایناسوره مبارزه کردم کشتمش اهالیم برای تشکر منو انداختن تو دیگ اب پر کردن
نمیفهمم چ خواباییه من میبینم